خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۰۴ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

11

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای اهل جهان گوش به فرمان محمّد

این پنج کتب آمـده در شـأن محمّد

خواهید که در دامـن بیگانـه نیفتید

آرید همـه دسـت بـه دامـان محمّد

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای

در سعی‌ها صفای دلت را دویده‌ای

افسانه بود قبل تو رویای عاشقان

تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد

دندانه‏هاى کنگره قصد شکست کرد

نورى به صحن معبد زردشتیان رسید

کآتشکده ز نابى آن‏ نور مست کرد

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باز دنیا پیاله باران شد

تا خدا پر کشیدن آسان شد 

آمد از ره، پدر بزرگ رضا

دل ما راهی خراسان شد

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قرار شد که بیایی و از ستاره بگویی

صدای پنجره باشی و از نظاره بگویی

تمام قصه‌ی دردِ هزار و یک شب ما را

بدون آنکه بخوانی- به یک اشاره بگویی

مسافر کربلا

5

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نـام احـد کـه نام خداوند سرمـد است

میمی بر آن اضافه شده، اسم احمد است

آدم کـه گشت توبـه او نـزد حـق قبول

از فیـض«یا حمیدُ بحق محمـد» است

مسافر کربلا

5

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای کوی تو، کعبه ی خلایق‏

طالع ز رخ تو، صبح صادق

‏ای پایه منبرت فراتر

از کرسی هفت چرخ اختر

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید

جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است

بشنود مدح تو را با هیجان می آید

مسافر کربلا

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای صداقت تا قیامت بنده ای از بندگانت

ای کرامت سائلی از سائلان آستانت

ای علوم انبیا و اولیا زیر زبانت

ای اساتید جهان پیوسته مرهون بیانت

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو

صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو

فضل و دانش ذره‌ای در پیش خورشید کمال

عقل و ایمان سایه‌ای از قامت رعنای تو

مسافر کربلا

 

4

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا دشت‌ها هوای دلت را دویده‌ای

در کوه انعکاس خودت را شنیده‌ای

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام

وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده‌ای؟

مسافر کربلا

 

2

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای علـم خـدا در نـفس روح فـزایت

ای بوسه زده صدق به خاک کف پایت

آغـوش خـدا بـاز بـه هنگام دعـایت

لبریـز شـده ظـرف زمان هـا ز ثنایت

مسافر کربلا

3

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باید چهل شبانه بر انگور سر شود

تا «می» به هر پیاله بریزد، سحر شود

امشب اگر که بگذرد انگور در بغل،

فردا، شراب، ساعت نُه، بارور شود

مسافر کربلا

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اتفاقی خاص در عرش عظیم افتاده بود

لرزه بر اندام شیطان رجیم افتاده بود

چون که بر پیشانی مولود پاک امنه

نقش بسم الله الرحمن الرحیم افتاده بود

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

ای ششمین حجت پروردگار

مذهب شیعه ز شما ماندگار

شیعه اگر به مذهبش عاشق است

به همت ولی خود صادق است

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن

زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن

قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد

سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نشد که غوره ی نارس شراب ناب شود

ضریح دامن او دست این گدا نرسید

نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف

شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید

 

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سرّ کلیم بودن موســـــی اطاعـت است

"عاشق" همیشــــه طور نشین عبادت است

مانوس تیـــــــرگی شب اند اهــــل نافله

ظلمت برای چشم سحر خیز عادت است

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی قرارم بی قرارم بی قرار

ناله دارم ناله دارم ناله دار

ابر غربت ریزد از چشم ترم

شیعیان! من مجتبای دیگرم

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای ز چشم همگان ریخته اشک بصرت

حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت

همچو اجداد غریبت همۀ عمر غریب

به جوانی شده مسموم چو جد و پدرت

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

 

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خون می چکد ز دیده ی در خون شناورم

در بُهت چشم های گهربار مادرم

سوز عطش به ریشه ی من تیشه می زند

خشکیده شاخه های بلند صنوبرم

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

خاکی شده است موی سرت گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما