ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای خداوند ادب ، بنده ی عشق
کشته ی مهر و وفا ، زنده ی عشق
ادب و عشق و وفا ، مرهونت
همت و جود و سخا ، مدیونت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای خداوند ادب ، بنده ی عشق
کشته ی مهر و وفا ، زنده ی عشق
ادب و عشق و وفا ، مرهونت
همت و جود و سخا ، مدیونت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ابروانش مثل دو بال پرستو در هم است
این که می آید چرا این قدر ابرو در هم است
گونه های آبدار و زلف در دست نسیم
شاخه های بیدمشک و آلبالو در هم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آبی برای رفع عطش ، در گلو نریخت
جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت
دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک
کاخ بلند همت خود را فرو نریخت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نیزه را سرور من بستر راهت کردى
شام را غلغله ی صبح قیامت کردى
بر لب تشنه ات آن روز اشارت مى کرد
خاتمى را که در انگشت شهادت کردى
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دنیا شنید آه نیستانی تو را
بر نیزه دید آینه گردانی تو را
موج نسیم غمزده حس کرد - مو به مو -
بر اوج نیزه عمق پریشانی تو را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا ابد جلوه گه حقّ و حقیقت سر توست
معنى مکتب تفویض ، على اکبر توست
اى حسینى که تویى مظهر آیات خداى
این صفت از پدر و جدّ تو در جوهر توست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگو که جان بدهم بی امان برای سرت
کم است جانم اگر ، کودکم فدای سرت
گرفته داغ غمت را به سینه مرغ دلم
و بی قرارترین است در هوای سرت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بلبل در قفسیم و ز چمن می گوییم
یا اویسیم و مدیحت ز قرن می گوییم
یا که مانند مسافر ز وطن می گوییم
" گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بعد منزل نبود در سفر روحانی "
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من گریه می کنم که مصفّا کنی مرا
مانند قطره راهی دریا کنی مرا
گرچه برای روضه ی تو کم گذاشتم
دارم امید این که تماشا کنی مرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا ابد کوثر توحید ز پیمانه ی اوست
سینه ی سوختگان شمع عزاخانه ی اوست
شعله های عطشش در نفس خسته ی ما
کوه سنگین غم ما به روی شانه ی اوست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر خانه ای حالش به مادر بستگی دارد
در این حرم اما به خواهر بستگی دارد
وصل است آب ناب سقاخانه بر جنت
یعنی شفا اینجا به کوثر بستگی دارد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از کریمان سنگ می خواهیم ما ، زر می رسد
در حرم از آنچه می خواهیم بهتر می رسد
لطف و احسان کریمان را شمردن مشکل است
وقت احسان پشت آن احسان دیگر می رسد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زائر شدم از دور و پریشان شدم از دور
مهمان کرمخانه ی سلطان شدم از دور
در شهر خودم وارد صحنت شده بودم
با چشم دلم عاشق باران شدم از دور
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سفره ات را پهن کردی باز مهمان می رسد
بازهم دارد رعیت نزد سلطان می رسد
تو دعا کن چشم های خشک من هم تر شود
تو بخواهی در بیابان نیز باران می رسد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نجل حبل المتین امام رضاست
همه ی حرف دین امام رضاست
گر بپرسی ز کعبه ، می گوید :
قبله ی هفتمین امام رضاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند
صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند
با امید وصلِ این جنت تقلا می کنند
ذره هایی که میان راه ، بین جاده اند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باید برای از تو سرودن وضو گرفت
یک گوشه ای نشست و به لب ذکر هو گرفت
با پای دل مسافر صحن عتیق شد
آنجا ز دست ساقی کوثر سبو گرفت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر جان عاشقان ولایت خبر رسید
نوباوه ی بتول به وقت سحر رسید
از برکتش خدا به گدا بیشتر رسید
امشب ز راه زاده ی زهرا اگر رسید ...
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است ... زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت ...
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
لیله ی میلاد مسعود ولیّ حق رضاست
پاره ی جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست
عالم آل رسول و زاده ی پاک بتول
رهبر ملک قدر فرمانده ی جَیش قضاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آن که بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا یوسف اشکم سر بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
در سوز جگر مصلحت ماست که ما را
غیر از جگر سوخته در کار نیاید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتر است
بهتر آن که از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای خراسان تو رشک روضه ی رضوان ما
سایه گلدسته هایت بر سر ایران ما
خاک کویت در تمام دردها درمان ما
جان گرفته از نسیم بارگاهت جان ما