ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با این که روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما
یا ایها العزیز ! ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپوشانم از شما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با این که روضه خوانم و می خوانم از شما
فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما
یا ایها العزیز ! ذلیل معاصی ام
باید ز شرم چهره بپوشانم از شما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کشته ی اشک است و در چشم ترش خونریزی است
دشمنی دارد که کار خنجرش خونریزی است
" کربلا شش دانگ ملک شخصی او بود و هست "
ملک شاهی که درون کشورش خونریزی است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر چند که عاصی شدم و دورم از این در
باز آمدم و در پی یک فرصت دیگر
دلتنگ توام آمده ام تا که بگویم :
بیرون شدنی نیست غم عشق تو از سر
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما
پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در ره وصلت به پای صد نفر پیچیده ام
عاشقم ، تا آسمان بر هر شجر پیچیده ام
بر سرم عشق آمد و آشفته شد دستار من
عاقلی بنگر که بر سر دردسر پیچیده ام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عشاق اگر مکاشفه ی مو به مو کنند
اول قدم ز آینه باید وضو کنند
در شوره زار نیز گهی می دمد گُلی
شاید تورا به دیده ی من جستجو کنند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از بس که مد رنگ در آهم کشیده است
از دوده ام به خلق شکایت دویده است
خون موج می زند به دل داغ دیده ام
اشکم به آفتاب قیامت چکیده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شده وقت علی گفتن ، سرِ دیوانه آوردم
لبم را سوی این باده چه بی صبرانه آوردم
اگر میزان علی باشد ، عمل هرگز ندارم من
فقط بارِ محبت را به روی شانه آوردم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بگویید با دل که دلبر علی ست
بگویید با سر که سرور علی ست
بگویید قند مکرّر علی ست
و از هرچه گفتند بهتر علی ست
به قرآن ، که ساقی کوثر علی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باید از جهلِ عدو تدبیر را بیرون کشید
از نماز و حجّشان تکفیر را بیرون کشید
یک نگاهی هم به بطن بای بسم الله کرد
از دلِ آیات حق تفسیر را بیرون کشید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از مقام یا صنم پر می کشد تا یا صمد
بت پرستی که ز بوی عشق می گیرد مدد
مسلم و کافر ندارد ؛ نام مولایم علی
مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب و بد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کار من نیست که بنشینم و املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم
عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سخت محتاجم به خلوتگاهِ طور سامرا
قلب تاریکم شده محتاج نور سامرا
می شود دل ، گیرِ این منزل اگر عاشق شود
با دو لقمه نانِ حضرت ، از تنور سامرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است