ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن که در دفترم از عشق ، غزل ریخته است
باده در جام من از صبح ازل ریخته است
کام این شعر به شیرینی شکّر شده است
بس که از گوشه ی لب هاش عسل ریخته است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن که در دفترم از عشق ، غزل ریخته است
باده در جام من از صبح ازل ریخته است
کام این شعر به شیرینی شکّر شده است
بس که از گوشه ی لب هاش عسل ریخته است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در دل بیت الحرام انگار غوغایی شده
کعبه بعد از قرن ها اکنون تماشایی شده
خلوت انس خدا با حیدرش برپا شد و
کار میکائل اینجا مجلس آرایی شده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ماه و خورشید نمک گیر نگاهت هستند
عرشیان معتکف چشم سیاهت هستند
کهکشان ها ز غبار سر راهت هستند
هر دو عالم همه در خیل سپاهت هستند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا می خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است ، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شانه می زد تا به گیسوی علی ، بنت اسد
می شنید از هر سرِ مو : قل هو الله احد
مست شد از عطر جاری در هوای خانه اش
به چه عطری ! خوش به حال شانه و دندانه اش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
قبل از سخن و هر عملی سینه دریده
حتی خود حق بهر علی سینه دریده
سر را نشکسته است ولی سینه دریده
امروز اگر ربّ جلی سینه دریده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کعبه امشب ماه در دامان تو است
آسمان مبهوت و سرگردان تو است
جان پاک رحمةُ للعالمین
صاحب البیت خدا مهمان تو است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوران غربت نبوی سر رسیده است
بهر نبی وصی نه برادر رسیده است
عین هم و لسان هم و چهره ی همند
مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به طوف کعبه زنی پاک و محترم آمد
میان سینه ی او شعله های غم آمد
دخیل بست به دامان صاحب خانه
به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد
و تو را در دو جهان آیینه ی حیرت کرد
در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد
کعبه حاجی شد و آماده ی چرخیدن شد