ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها که همسفر بی قراری اند
تحسین نموده اند خروشانی تو را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها که همسفر بی قراری اند
تحسین نموده اند خروشانی تو را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر بهاری با گل رویش شکوفا می شود
غنچه با لبخند معصومانه اش وا می شود
" تین " و " زیتون " را میان گلشنش می پرورد
هر چه می خواهی در این گلخانه پیدا می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فیض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا
مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در هوایت جبرئیلی هم پر آوردن کم است
وقت مدح تو هزاران من در آوردن کم است
آسمان کاغذ شود ، خلقت قلم در وصف تو
هفت اقیانوس را هم جوهر آوردن کم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ﺍﻻ ﺍﯼ ﭼﺸم هایت ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺻﺒﺢ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮﺳﺖ ﺍﻋﺠﺎﺯ ﻣﺴﯿﺤﺎﯾﯽ
ﻓﻘﻂ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺭﺗﺒﻪ ﯼ ﺍﻣﺎ ﺍﺑﯿﻬﺎﯾﯽ
ﻣﻘﺎﻣﺖ ﺍﻭﺝ ﻭﺍﻻﯾﯽ ﮐﻼﻣﺖ ﺷﻮﺭ ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ
ﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دنیاست چو قطره ای و دریا ، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا ؟
قدرش بوَد امروز نهان چون دیروز
هنگامه کند و لیک ، فردا زهرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آسمان ساز ، ملک ساز ، کبوتر ساز است
دست بر هر ملکى که بزند پر ساز است
مادرى بود که در غالب دختر آمد
چون نمی خواست بفهمند پیمبر ساز است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همه تسبیح به دستند به تسبیحاتش
همه تفسیر به دستند پى آیاتش
باطنش جاى خودش ، ظاهر او هم سِر است
ما تماماً همه محویم ، تماماً ماتش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه
نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه
آن که خاک جانمازش را پرستش مى کنند
اولیاء الله عالم ، کیست الّا فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر شیعیان حیدر کرار مادر است
آن بانویی که باطن آیات کوثر است
ما از دعای فاطمه در بند حیدریم
این ذره ای از آن همه الطاف مادر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چو نوری در دل ظلمت ؛ فروزنده تویی زهرا
و ایمان را به جان ها آفریننده تویی زهرا
کسی که رمز پیروزی شده در هر زمان نامش
چه دیروز و چه امروز و چه آینده تویی زهرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر که با زهراست احساس سخاوت می کند
مور این وادی سلیمان را ضیافت می کند
دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یکبار سائل کم کم عادت می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ریسمان محکم حبل المتینی فاطمه
آسمان آسمان ها در زمینی فاطمه
نِی عجب گر بند بگشایی ز بازوی علی
تو همان دست خدا در آستینی فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
زندگی ارزش ندارد بی ولای فاطمه
قلبم آرامش ندارد بی ولای فاطمه
در سماوات و زمین گر نور می بینی از اوست
مهر و مه تابش ندارد بی ولای فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند
مِهر او زیباتر از فصل بهارم می کند
هرچه دارم از دعای مادرم دارم که او
با دعایش لطف زهرا را نثارم می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را
ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا آسمانی هست پرواز است بالی هست
در دل امیدی هست تا راه وصالی هست
شکر خداوندی که با تو آشنایم کرد
در سجده می افتم که نورت این حوالی هست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دست دستاس تو نان داد همه دنیا را
کرمش برد پی شغل گدایی ما را
قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود
رفت تا پر کند از گندم تو بالا را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى حرم خاص خداوندگار
دست خداوند ، ترا پرده دار
اُمِّ اَب و بضعه ى خیر الانام
مادر دو رهبر صلح و قیام
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست
آه برخاست بر افلاک که ، آیینه شکست !
این همان آینه ی غیب نمای ازلی ست
که در او شعشعه ی نور نبیّ است و ولی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عصمت کبری حق ، محبوبه ی داور یکی ست
پنج تن آل عبا را مرکز و محور یکی ست
علت ایجاد عالم ، ذات پاک احمد است
فاطمه ام اب است و هر دو این مظهر یکی ست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آیینه ی رسول خدا روی فاطمه
جان وجود ، بسته به یک موی فاطمه
با آن که نیست از حرم مخفی اش نشان
شهر مدینه گم شده در کوی فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای ز نبی ربوده دل ، روی خدا نمای تو
وی ز علی گره گشا ، دست گره گشای تو
پیش روی نبی نبی ، عازم دست بوسی اَت
پشت سر علی علی ، ملتمس دعای تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا حقیقت نـور است و مظهرش زهراست
نبی عصـــاره ی قــرآن و کــوثـرش زهراست
چه غم که قلّه ی امکان شود به طـوفان غرق
علـی سفینه ی نوح است و لنگرش زهراست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده ی مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای مصحف رخسار تو قرآن محمد
سر تا قدمت روضه ی رضوان محمد
هم مادر توحیدی و هم دخت نبوت
هم کفو علی هستی و هم جان محمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای بضعه ی پیغمبر یا فاطمة الزهرا
ای دخت پدر پرور یا فاطمة الزهرا
هم قدری و هم کوثر یا فاطمة الزهرا
حورای خدا منظر یا فاطمة الزهرا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه