ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وه چه گلزاری که شوقش در کمین افتاده بود
صد بغل عطر گلش در آستین افتاده بود
برنگشت آخر دل مدهوش از گشت و گذار
بس که باغ چهره ی او دل نشین افتاده بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وه چه گلزاری که شوقش در کمین افتاده بود
صد بغل عطر گلش در آستین افتاده بود
برنگشت آخر دل مدهوش از گشت و گذار
بس که باغ چهره ی او دل نشین افتاده بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بال در آیینه بشکن ، سایه در جوهر مکن
جوهر پرواز خواهی فکر بال و پر مکن
چون ورق برگشت ، برگشتی نباشد ناگزیر
پیش اوراق خزان ، آرایش دفتر مکن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها که همسفر بی قراری اند
تحسین نموده اند خروشانی تو را
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر شب دعای ماست برای ظهورتان
ای قله های عاطفه ، سرشار نورتان
غیبت ز سمت ماست نه تو ، ای حضور محض
کاری نمی کنیم برای ظهورتان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتر است
بهتر آن که از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
پَرِ شکسته به بالا نمی رسد هرگز
تلاش می کند اما نمی رسد هرگز
کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمی رسد هرگز