خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۹۳ مطلب با موضوع «شاعران :: دیگران» ثبت شده است

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن گل که دین و مکتب از او آبرو گرفت

گل‌ های باغ عشق از او رنگ و بو گرفت

بهر نماز عشق به محراب معرفت

از چشمه‌ سار چشم تر خود وضو گرفت

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


فراز منبر نی قرص ماه می بینم

خدای من ! نکند اشتباه می بینم ؟

بتاب یوسف من ! بوی گرگ می شنوم

بتاب ، راه دراز است و چاه می بینم

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر چه مادر تو ، دختر پیمبر نیست

کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست

حسین ، پیش تو انگار در کنار علی‌ ست

کسی چنان که تو ، هرگز شبیه حیدر نیست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی‌ ست

جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی‌ ست

گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش

پر ز خوناب بُوَد چشم من ، از آب تهی‌ ست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر شب یتیم توست دل جمکرانی‌ ام

جانم به لب رسیده ، بیا یار جانی‌ام !

از بادها نشانی‌ تان را گرفته‌ ام

عمری‌ ست عاجزانه پی آن نشانی‌ ام

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تویی که از شمیم تو بهشت جان گرفته است

فدای آن سرت شوم که بوی نان گرفته است

چه کرده پنجه ی صبا چو چنگ زد به زلف تو

که شور گیسوی تو دل از آسمان گرفته است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گرچه هر لحظه تماشای تو شادم کرده است

دیدنت این‌ بار دل را خانه‌ ی غم کرده است

ای جوان ! گفتم عصای دست پیری ‌ام شوی

داغ تو پشت مرا مثل عصا خم کرده است

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


" با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب

در عشق سر می‌ آورم لبیک یا زینب... "

این را که گفتی شوری افتاده‌ ست در جانم

در اعتقادم ... باورم ... لبیک یا زینب ...

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه می‌ بینند در چشم تو چشمانم نمی‌ دانم 

شرار آن چشم‌ ها کی ریخت در جانم ، نمی‌ دانم 

تو رفتی بر سر پیمان و ما ماندیم جا مانده 

بگو سر می‌ شود یک‌ روز پیمانم ، نمی‌ دانم 

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مسیح ، خوانده مرا ، وقت امتحان من است

زمان ، زمانِ رجزخوانی جوان من است

از آسمان چهارم ، مسیح می‌ بارد

چقدر منتظر رعدِ آسمان من است !

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد

با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد

عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی

ذکری شبیه " زینب کبری " نخواهد شد

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیاورید بساط عزا به نام حسین

به گوشِ گریه رسیده صدای گام حسین

دمِ حسینیه نوکر دوباره دستش را

به روی سینه گذارد به احترام حسین

مسافر کربلا

019

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در بارگاه قدس که جای ملال نیست

پرواز با دو بال شکسته محال نیست

فطرس در این مسیر به ما یاد داده است

این که همیشه بال شکسته وبال نیست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آمد از مادرش اجازه گرفت ، لحظه ها لحظه های آخر بود

 عکس مادر درون چشم پسر ، اشک در چشم های مادر بود

خواهرش " ان یکاد ... " را می خواند به بلندای او نسیم دمید 

گرچه بیش از خودش نشان می داد سنش از بیست سال کمتر بود

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مست از سبوی دلبرم ، از این چه بهتر !

سرخوش ز جام کوثرم ، از این چه بهتر !

چیزی ندارم محضر حیدر بیارم

غیر از دو چشمان ترم ، از این چه بهتر !

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در میان جامعه از آه خود با ماه گفتم

أیها الهادی النقی ؛ یابن رسول الله گفتم

نامتان تا بر زبان آمد به سامرّا رسیدم

" ذکرکم فی الذاکرین " را در میان راه گفتم

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم

غرق محبتیم ... به دنبال وصلتیم

هجران کشیده ایم ... گناهی نکرده ایم

از دوری نگار پر از درد غربتیم

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به فرض این که قلم داشت تاب جولانش

قوای واژه چگونه شود غزل خوانش ؟

بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی

به او سلام فرستاده حیّ سبحانش

مسافر کربلا

01

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها

پرواز دشوار است با سنگینی این بارها

گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم

توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عمری ست کشیدم به دلم بار غمت را

عمری ست کشیدم سر دوشم علمت را

عمری ست به دل نقش نمودم به خط اشک

ای خون خدا شعر خوش محتشمت را

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


گمان مدار که نام تو بردن عادت ماست

نسیم یاد تو در هر سحر عبادت ماست

زمین به زیر قدم‌ های تو سرافراز است

سلامت تو ، به جان همه ، سلامت ماست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مثل خماری که شدیدا در پی باده ست

پای قلم دنبال مدحش راه افتادهست

شهر مدینه مملو از باران رحمت شد

همچون حسین انگار قلب آسمان شاد است

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای ردیف همه ی قافیه ها چشمانت

کعبه و زمزم و میقات و منا چشمانت

واژه ها پای ضریح کرمت معتکفند

تا که آغاز کند شعر مرا چشمانت

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


می‌ شود بر شانه‌ ی لطفت پریشان گریه کرد

پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد

هردم ای آیینه با آهت دل عالم گرفت

چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد

مسافر کربلا

01

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آمدم تا که از این وضع نجاتم بدهی

از عذابت برَهانی و براتم بدهی

تو غنی هستی و من از همه محتاج ترم

مستحق نیستم آیا که زکاتم بدهی ؟

مسافر کربلا

002 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای صبر تو چون کوه در انبوهی از اندوه

طوفان بر آشفته‌ ی آرام وزیده

ای روضه ترین شعر غم انگیز حماسه

ای بغض‌ ترین ابر به باران نرسیده

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ماه و خورشید نمک گیر نگاهت هستند

عرشیان معتکف چشم سیاهت هستند

کهکشان ها ز غبار سر راهت هستند 

هر دو عالم همه در خیل سپاهت هستند

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نرسد اگر به على کسى ، به کجا رود ؟ به کجا رسد ؟

به خدا قسم که اگر کسى ، به على رسد ، به خدا رسد

سوى انبیا ، سوى اولیا ، ز طریق حب و ولا بیا

که به جایى ار برسد کسى ، ز طریق حب و ولا رسد

مسافر کربلا

013 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نور تو ، روح مرا منزل به منزل می‌ برد 

کشتی افتاده در گِل را به ساحل می‌ برد  

مرد صحرایی و با تو شوق باران هم‌  سفر 

 بوی بارانت مرا منزل به منزل می‌ برد 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما