ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بعد از پدر ، مصیبت بسیار دیده ام
یا رب ! تو آگهی که چه آزار دیده ام !
مردم اگر حدیث غریبی شنیده اند
من خویش ، این بلای گران بار دیده ام
بر روزها اگر که بریزد ، چو شب شود
ظلمی که از مهاجر و انصار دیده ام
تنها نه تازیانه سبب شد به کشتنم
من مرگ خود ز ضربت مسمار دیده ام
با سینه ی شکسته به سختی نفَس کشم
ز آن صَدْمه ای که از در و دیوار دیده ام
در خون و خاک ، محسن شش ماهه ام طپید
این صحنه را به دیده ی خونبار دیده ام
گر پشت در خواسته ایم از علی کمک
او را به رنج خویش ، گرفتار دیده ام
آن ظلم ها که گفت نبی می رسد به من
امروز زین گروه ستمکار دیده ام
این رنج می کشد من مظلومه را ، که باز
مظلومیِ علی به دلِ زار دیده ام
نتوان هزارها چون "مؤیّد" رقم زدن
یک از هزار ، آن چه من آزار دیده ام