خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشمه ی عشق که جوشید خدا لب تر کرد

بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد

هر چه جوشید علی بود ؛ علی بود و خدا

نمک سفره ی این طائفه را حیدر کرد

جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده

چشمه هایی که زمین را ز فلک برتر کرد

و خدا هر چه که جوشید از آن خیر کثیر

صورت و سیرت او را علی دیگر کرد

عالمی تشنه ی این طایفه ی چشمه شدند

کاش میشد ز غبار رهشان لب تر کرد


باز هم  هر دو جهان نیز گرفتار شده

دومین چشمه از آن چشمه پسردار شده


پسری که رخ او جلوه ی مولا دارد

پسری که نمک حضرت زهرا دارد

چوب گهواره چنان دست گرفته است ببین

به کفش باز عصا حضرت موسی دارد

به تماشای قدش زنده شود گورستان

این که در مهد قدی محشر کبری دارد

به غبار قدم پیر غلامش سوگند

نفس نوکر او بوی مسیحا دارد

آنچنان آینه ی حیدر کرار شده

کعبه بردارد اگر باز ترک جا دارد


نام تو شد علی و یاد پدر بود حسین

نام تو نام پدر بود ؛ پسر بود حسین


خنده ی روی لبت زندگی مادر شد

لای لایی شبت هر نفس خواهر شد

هر که پرسید که دختر شده یا این که پسر

همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد

سیبِ سرخی و پدر هر چه تو را وصف نمود

نیمه ای حیدر و یک نیمه ی تو کوثر شد

همه از هیبت عباسی تو می گویند

باز فرزند علی صاحب یک لشگر شد

زینت دوش اباالفضل رقیه است اگر

تن تو زینت آغوش علی اکبر شد


تو فقط گریه نکن هر چه که شد باز بخند

در غم را به دل مادر غمدیده ببند


چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم

چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم

رخت میلاد تو را تا به شب دامادی

چه قدر پارچه پای تو بریدم پسرم

لای لایی ششم خواب تو را می گیرد

اینقدر خفتن با ناز ندیدم پسرم

کاش می شد که کمی زود زبان باز کنی

چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم

نذر کردم که علمدار پدر باشی تو

علم و مشک برای تو خریدم پسرم


آن همه نقشه کشید و همگی رفت به باد

تا گذار پدرت بر گذر غم افتاد


هرچه کردند نشد قطره ی آبی برسد

قطره آبی به لب خشک و کبابی برسد

هرچه کردند نشد گریه تو بند شود

کاش می شد که به چشمان تو خوابی برسد

پدرت برد که تا  منت دشمن بکشد

خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد

آنچنان دست پرش کرد عدو ، هیچ کسی

اینچنین حدس نمی زد که جوابی برسد

خون او را به فلک داد مبادا مردم

به سر لشگر نامرد عذابی برسد


چشمه ی عشق که جوشید خدا لب ترکرد

بانی مجلس ما را علی اصغر کرد




نظرات  (۰)

از نظرات خوب خود ما را بهره مند سازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما