ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است
این راه ، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگر چه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است
هر چند تا خورشید راهی دور را دارم
در شهرم اما شعبه ای از نور را دارم
با این که از این خاک هستم اهل ایرانم
در خانه ام بر خوان آل الله مهمانم
عمری ست زیر دین سلطان خراسانم
در شهر تهران نیز این را خوب می دانم
روزی خور لطف حضور یک کریمم من
چون میهمان خوان شاه عبدالعظیمم من
ما از شراب گندم این خطه مِی داریم
از این شراب ناب ، مستی ها ز پی داریم
دیگر هوای جنت و فردوس ، کِی داریم ؟
وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم
درّی ز دریای ولا را در صدف داریم
یکجا مدینه ، کربلا ، مشهد ، نجف داریم
همسایه زیر سایه ات عمری ست آرامم
از کودکی جلد تو و این دانه و دامم
با آب سقا خانه هایت تر شده کامم
شب های جمعه در حریمت گرم احرامم
شب های جمعه روضه دار اهل تهرانی
با زائران " یا نور یا قدوس " می خوانی
عبدالعظیمی و تو را تعظیم ، مرسوم است
هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است
اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است
در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است
با چار معصوم زمانت هم نفس بودی
بعد از امامانت برای شیعه بس بودی
تو کیستی که از سراپایت خدا جاری ست
در غربت نام تو حسّی آشنا جاری ست
در گلشن جود تو عطر مجتبی جاری ست
در هر سلام زائرانت کربلا جاری ست
ما را به سمت کربلا لطف تو راهی کرد
باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد