ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز ده شب می شوم بارانی از غم های تو
باز اشک گریه کن ها پای ماتم های تو
این دهه در خانه اش مهمان زهرا می شویم
مادرت بانی ست پایان محرم های تو
زیر خیمه راه از بیراهه روشن می شود
رشته ی حبل المتین ماست پرچم های تو
از علاج دردهای من طبیبان عاجزند
چشم امیدم فقط مانده به مرهم های تو
از قدیمی ها شنیدم در میان روضه ها
مرده زنده می شده از برکت دم های تو
هر کسی روضه می آید پیشوازش می روی
جان نوکرها فدای خیر مقدم های تو
کشته مرده های تو روزی مسیحا می شوند
عالمی در حسرت عیسی بن مریم های تو
ارزش گریه به تو برگ امان محشر است
دلخوشیم آقا به این قدر مسلم های تو
فیضی از این گریه ها مقتل نویسان می برند
شیخ جعفر ، شیخ عباس و مُقرم های تو
میشود فیض شهادت را نصیب من کنی ؟
میشود من هم شوم از خیل آدم های تو ؟
از سر نیزه ببین خیلی مزاحم می شوند
یک نفر دارد سر آزار محرم های تو
ای سر بی تن ! ببین خون بر دل سادات شد
آه بر اهل حرم خرما و نان خیرات شد