خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» ثبت شده است

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

 بر شوره زار معصیتم گریه می کنی

 جانم فدای دیده ی بارانی شما

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم

با مِهر تو  چو  مهر ، فروزنده می شوم

چون در حریم خویش مرا راه می دهی

از جرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خبری می رسد از راه خبر نزدیک است

آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است

طبق آیات و روایات رسیده ای قوم !

جمعه ی آمدن او به نظر نزدیک است

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 حال ما دنیا نشینان بی تو اصلاً خوب نیست

بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست

باغ های این حوالی را همه سرما زده

دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دردم مداوا میکنی مثل همیشه

عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه 

آیینه زیبا می شود با یک نگاهت

دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه 

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این دل آلوده ام دلبر نمی خواهد مگر؟!

حضرت صاحب زمان نوکر نمی خواهد مگر؟!

بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت

مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمی خواهد مگر؟!

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گل شده پژمرده و گلزار می خواند تو را 

باغبان با ناله های زار می خواند تو را 

در میان انبیا از اولین تا آخرین

بیشتر پیغمبر مختار می خواند تو را 

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در انتظار طلعت صبح وصال تو

دل می‌ طپد به شوق طلوع جمال تو 

با غفلتی که هست همیشه ز سوی ما

اصلاً نکرده‌ایم مراعاتِ حال تو

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حال ما بی تو شبیه است به باران بودن 


می خورد از جهتی هم به بیابان بودن
  

مثل باران ز غم یار فقط باریدن
 

چون بیابان نفس افتاده و بی جان بودن  

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیا که دست زمین را به آسمان بدهی

به جسم مرده ی این روزگار جان بدهی

دوباره جمعه ای آمد که باز بی تو گذشت

بگو ز مأذنه ی کعبه کِی اذان بدهی

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این چنین بر دلم افتاد به امّید خدا 

 غم نخور می رسد امداد به امّید خدا

چه قدَر عقده در این سینه ی ما جمع شده

عقده ها می شود آزاد به امّید خدا

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گرچه پیش از خواهش سائل عنایت می کند

گوشه چشمی هم کند آقا ، کفایت می کند

این گدا چیزی به غیر از اشک تقدیمش نکرد

شاه امّا باز لطف بی نهایت می کند

مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم

دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!

یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟

در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رهین منّت یارم کسی چه می داند

من اهلِ شهر نگارم کسی چه می داند

به شوق جلوه ی ساقی ، به میکده سوگند

همیشه مست و خمارم کسی چه می داند

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دور از دوست ، عبادات چه سودی دارد ؟

کثرت ذکر و مناجات چه سودی دارد ؟

نخل بی بار به گلزار چه لطفی دارد ؟

بی ثمر ، دوری از آفات چه سودی دارد ؟

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آقا سلام ! سوز و نوایی به ما بده

هر صبح و شام حال بکایی به ما بده

دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب!

آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را

به وصالت نرسیدیم و ندیدیم تو را

روزی ما فقرا شربت وصل تو نبود

زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما