خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن» ثبت شده است

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همه ش براى خودت ، آبرو به ما ندهید

غذا زیادتر از جنبه ی گدا ندهید

به درد عشق رسیدن دو سوم قرب است

هزار درد که دادید ، پس دوا ندهید

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حس این جمله چه زیباست : حسن را عشق است

 نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است 

 مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی

 ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است 

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست

گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست

خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود

نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


جنگ با زهر چون که تن به تن است

اثرش مستقیم بر بدن است

زهر در واقع اولین اثرش

روی هر فرد ، خشکی دهن است

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بس که در مرتبه والاست کسی شک نکند

نوکر خانه اش آقاست کسی شک نکند

گفت از حُسن حَسن تا به خدا راهی نیست

جاده ی عشق مهیاست کسی شک نکند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر نفس هوهوی تیغت سبقت از طوفان گرفت

محتضر از عطر نان سفره ی تو جان گرفت

گندم ری هم برای توست ، نه فرزند سعد

این چنین عبدالعظیمت خانه در تهران گرفت

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

گنبد ندارد

نام و نشانی بر روی مرقد ندارد

ای گریه کن ها!

سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید

فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید

از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود

که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا

فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا

سر سجاده ی تو گوشه ای از عرش خداست

سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در مدح تو باید که ببندیم دهان را

وقتی که بریدند ادیبانه زبان را

ای آینه ی حسن خدا، یوسف مصری

با آمدنت تخته کند زود دکان را

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رسم کریم هاست غم یار می خورند

در عمر خویش غصه ی بسیار می خوردند 

راز نگفته دردلشان موج میزند

از دوست زهر و طعنه زاغیار می خورند 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما