خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن لطفی» ثبت شده است

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است

یعنی که هرچه گریه برایت کنم کم است

شکر خدا که با همه ناقابلیمان

اشکی برای عرض ارادت فراهم است

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آهی کشید گریه ی ما را درآورید

ما را کُشید و شالِ عزا را در آورید

ما داد مثل پیر جوان مُرده می زنیم

وقتی صدای گریه ی ما را در آورید

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پروانه ام دوباره مرا آتشم زنید

هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید

پای فرات ، علقمه فرقی نمی کند

دست شماست تا که کجا آتشم زنید

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سر را ز خاک حجره اگر بر نداشتی

تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی

خواهر نداشتی که اگر بود می شکست

وقتی که بال می زدی و پر نداشتی

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عمری غبار حضرت معصومه ایم ما

تا در جوار حضرت معصومه ایم ما

هر چند بار حضرت معصومه ایم ما

در سایه سار حضرت معصومه ایم ما

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگذارید از این خانه عبا بردارد

لااقل رحم نمایید عصا بردارد

بگذارید در این حلقه ی دود و آتش

طفل ترسیده از این معرکه را بردارد

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غمی میان دل خسته ام شرر دارد

دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد

کبوتری که نشسته به روی ایوانم

دوباره آمده و از رضا خبر دارد

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از داغ زهر پیکرم آتش گرفته است

گویی تمام بسترم آتش گرفته است

تر می کند لبان مرا کودکم ولی

از تشنگی ، لب ترم آتش گرفته است

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند

بند بند من افتاده ز پا را سوزاند 

آسمان تار شد و جرعه ی آبی این زهر

پاره های جگر غرق بلا را سوزاند 

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نیمه ای می گذرد از شب و سرگردانم

چشمم احیا دارد

خانه ای نیست پناهم دهد و حیرانم

کوفه غم ها دارد

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر را

نفس سوخته از خاطره ای پرپر را

روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب

روضه ی آن همه گل ، آن همه نیلوفر را

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عمری غبار حضرت معصومه ایم ما

تا در جوار حضرت معصومه ایم ما

هرچند بار حضرت معصومه ایم ما

در سایه سار حضرت معصومه ایم ما

اهل دیار حضرت معصومه ایم ما

 

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خبری نیست اگر معجزه ای بر پا شد

خبری نیست اگر سینه ی دریا وا شد

خبری نیست که دریا ، صدف موسی شد

خبر آن است که گفتند علی بابا شد

مسافر کربلا

 01

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از عربده ام پر شده میخانه ام امشب

بد مستم و بر گردن پیمانه ام امشب

سودا زده ی طره ی جانانه ام امشب

زنجیر بیارید که دیوانه ام امشب

 

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


روزی که بال میزدم اما پری نبود

روزی که حلقه میزدم اما دری نبود 

روزی که باده عربده میزد حریف کو

حل میشدم درون مِی و ساغری نبود 

مسافر کربلا

02

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سوی مجنون برسانید که لیلایی هست

ما شنیدیم در این شهر که آقائی هست

دورِ این خانه شلوغ است اگر جائی هست

دردمندیم و دلی خوش که مداوائی هست

مسافر کربلا

05

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا نفس هست تا سلامی هست

بالِ پرواز هست بامی هست

مَحرم است آن کسی که عاشق شد

تا که لیلا بُود پیامی هست

مسافر کربلا

02

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سر خاکت دوباره آمده ام

تا برایت دوباره گریه کنم

شب هفتم رسیده ام تا با

دلِ خود پاره پاره گریه کنم

 

مسافر کربلا

03

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دارم عذاب می کشم و آب می کشم

با چاه آه از دل بی تاب می کشم

بعد از سه ماه گونه ی مهتاب دیدنیست

دارم خجالت از رُخِ مهتاب می کشم

مسافر کربلا

03

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این روزها که دیدنتان کیمیا شده

این خانه بی نگاه تو دار العزا شده

باور نمی کنم چقدر آب رفته ای

حتی برای ناله لبت بی صدا شده

مسافر کربلا

1

ادامه ی شعر در ادامه ی مطالب


بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت

بر وای وای من دل سنگ ستاره سوخت

همچمون کبوتران ز عطش بال می زنم

لب تشنه ام ،دلم ،جگر پاره پاره سوخت

مسافر کربلا

 12

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بس که از آه، دل شعله ورت می سوزد

با تماشای تو قلب پدرت می سوزد

ای جگرگوشه ی من شعله مزن بر جگرم

جگرم سوخت ز بس که جگرت می سوزد

مسافر کربلا

 

حسین60

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آهم ؛که شعله بر جگر غم کشیده ام

اشکم، که قطره قطره به پایت چکیده ام

آئینه ام، که زخم ترک خورده ام ز سنگ

سروم، که سایبان شده قد خمیده ام

مسافر کربلا

حسین34

ادامه  ی شعر در ادامه ی مطلب


باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک دیار تو

یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

مسافر کربلا

حسین32

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دید چشمش به آسمان وا بود

تشنه بود و میان خون ها بود

لحظه های جسارت و غارت

در دل قتلگاه بلوا بود

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به حرم تا که تو را از سفرت آورند

پدر پیر تو را پشت سرت آوردند

چقدر در سر راهم پر خونین دیدم

چه بلایی به سر بال و پرت آوردند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بگو هنوز برایت کمی توان مانده

بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟

فقط برای نمازی کنار بابا باش

هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما