خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رحیمی» ثبت شده است

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشم هایت فرات دلتنگی

اشک هایت تلاطم غم هاست

حال و روز دل شکسته ی تو

از نگاه غریب تو پیداست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن

دختر دومیِ حضرت حیدر بودن

صدق الله العلی نام پدر بود و چنین

آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در علم و فضیلت و ادب دریایی

در عصمت و صبر و حلم بی همتایی

سجاده‌ ی تو شمیم کوثر دارد

تو آینه‌ ی ‌حقیقی زهرایی

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم

پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم

این بال ها شبیه وبالند ، ابترند

وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش

ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش

می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش

می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


جنگ با زهر چون که تن به تن است

اثرش مستقیم بر بدن است

زهر در واقع اولین اثرش

روی هر فرد ، خشکی دهن است

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول

اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول

عالم هنوز تشنه ی درک حضور توست

أرض و سماست در طلبت أیها الرّسول

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد

سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد

پای پیاده آمدم و شوق وصل تو

من را اگر چه از نفس افتاده ، می‌برد

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ذکر مصیبت می‌کند : الشام الشام

تا یاد غربت می‌کند : الشام الشام


منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را

یک جا روایت می‌کند : الشام الشام

مسافر کربلا

002
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

چون زل زدن آخر شیری به شکارش
در بین دو ابرو گِره ای خورده به کارش
آن تیر که رفته ست گره را بگشاید
خود نیز گره خورده به چشمان خمارش 
مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پایش امضا زدند خیلی زود

نامه را تا زدند خیلی زود

نامه را تا نکرده در واقع

کوفیان جا زدند خیلی زود

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

تمام خاطره ی کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هی دست می‌ رود به کمرها یکی یکی

وقتی که می‌ رسند خبرها یکی یکی 

خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا

وقتی که می‌ رسند پسرها یکی یکی 

مسافر کربلا

 

011

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود

غریب شهرِ خودش نه ، غریب عالم بود

چقدر روضه ی کرب و بلا به پا می داشت !

به روی سر در خانه همیشه پرچم بود !

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما