خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صاحب الزمان» ثبت شده است

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


برای شعله کشیدن شراره لازم نیست

برای روی تو دیدن نظاره لازم نیست 

بیا به بال دعا پر کشیم تا کویش

که بهر دیدن او راه چاره لازم نیست 

مسافر کربلا

02

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا

حال و هوای گریه داری یابن الزهرا

این روزها خیلی دلت را غم گرفته

دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آخر سال است و بی جیره مواجب مانده ایم

باز هم در کار خود از هر جوانب مانده ایم

هر چقدری که صلاح ماست آن را لطف کن

دست خالی در پی لطفی مناسب مانده ایم

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نظر نما که گرفتاری ام زیاد شده

ز دست تو طلب یاری ام زیاد شده

چقدر واسطه گشتی خدا مرا بخشید

ببخش توبه ی تکراری ام زیاد شده

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

 بر شوره زار معصیتم گریه می کنی

 جانم فدای دیده ی بارانی شما

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم

با مِهر تو  چو  مهر ، فروزنده می شوم

چون در حریم خویش مرا راه می دهی

از جرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خبری می رسد از راه خبر نزدیک است

آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است

طبق آیات و روایات رسیده ای قوم !

جمعه ی آمدن او به نظر نزدیک است

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دست های خالی از ما و عطایش با شما

آمدن تا سفره با ما و سخایش با شما


عاشق و معشوق هر کس کار خود را می کند

شاعری کردن ز ما ، زلف رهایش با شما

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 حال ما دنیا نشینان بی تو اصلاً خوب نیست

بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست

باغ های این حوالی را همه سرما زده

دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از فراقت چشم هایم غرق باران می شود

عاشق هجران کشیده زود گریان می شود

درد غفلت یک طرف ، درد جدایی یک طرف

مشکلاتم یک به یک دارد فراوان می شود

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دردم مداوا میکنی مثل همیشه

عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه 

آیینه زیبا می شود با یک نگاهت

دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه 

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گل شده پژمرده و گلزار می خواند تو را 

باغبان با ناله های زار می خواند تو را 

در میان انبیا از اولین تا آخرین

بیشتر پیغمبر مختار می خواند تو را 

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در انتظار طلعت صبح وصال تو

دل می‌ طپد به شوق طلوع جمال تو 

با غفلتی که هست همیشه ز سوی ما

اصلاً نکرده‌ایم مراعاتِ حال تو

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حال ما بی تو شبیه است به باران بودن 


می خورد از جهتی هم به بیابان بودن
  

مثل باران ز غم یار فقط باریدن
 

چون بیابان نفس افتاده و بی جان بودن  

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیا که دست زمین را به آسمان بدهی

به جسم مرده ی این روزگار جان بدهی

دوباره جمعه ای آمد که باز بی تو گذشت

بگو ز مأذنه ی کعبه کِی اذان بدهی

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر چه تو طبیبی و دوا درست می کنی

کمی برای خیر ما بلا درست می کنی 

از این طرف همیشه بارها خراب می کنم

از آن طرف همیشه بارها درست می کنی 

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این چنین بر دلم افتاد به امّید خدا 

 غم نخور می رسد امداد به امّید خدا

چه قدَر عقده در این سینه ی ما جمع شده

عقده ها می شود آزاد به امّید خدا

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گرچه پیش از خواهش سائل عنایت می کند

گوشه چشمی هم کند آقا ، کفایت می کند

این گدا چیزی به غیر از اشک تقدیمش نکرد

شاه امّا باز لطف بی نهایت می کند

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این جمعه نیز سینه زنت گریه می کند

از غصه ی نیامدنت گریه می کند

دارد زمین کرب و بلا از فراق تو

در پیش جد بی کفنت گریه می کند

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


رهین منّت یارم کسی چه می داند

من اهلِ شهر نگارم کسی چه می داند

به شوق جلوه ی ساقی ، به میکده سوگند

همیشه مست و خمارم کسی چه می داند

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حاجتی دارم روا کن التماست میکنم

زحمتی دارم دعا کن التماست میکنم

می روی سوی منا همراه از ما بهتران 

نام من را هم صدا کن التماست میکنم

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دور از دوست ، عبادات چه سودی دارد ؟

کثرت ذکر و مناجات چه سودی دارد ؟

نخل بی بار به گلزار چه لطفی دارد ؟

بی ثمر ، دوری از آفات چه سودی دارد ؟

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر چند غرق مشکلیم اما به زودی

می آید آن حلال مشکل ها به زودی

پیداست پشت ابر غیبت روی خورشید

پس می شود روشن دو چشم ما به زودی

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آقا سلام ! سوز و نوایی به ما بده

هر صبح و شام حال بکایی به ما بده

دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب!

آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حرف هجران شده بسیار به هم ریخته ام

باز از دوری دلدار به هم ریخته ام 

کاش ای کاش فقط نیمه نگاهی می کرد

به منِ عاشق بیمار ... به هم ریخته ام

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما