خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصیبت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام» ثبت شده است

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نیاز داشت چو طفل رباب ، جو به عمو

سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو

به سمت رود که دریا نمی رود ، باید

که علقمه برسد بعد جستجو به عمو

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بعد از تو روزگار زمین شد سیاه ، ماه 

غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه ، ماه

خورشید شرح حال تو را این چنین نوشت

بی سرزمین تر از همه بی سرپناه ، ماه

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ابروانش مثل دو بال پرستو در هم است

این که می آید چرا این قدر ابرو در هم است

گونه های آبدار و زلف در دست نسیم

شاخه های بیدمشک و آلبالو در هم است

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند

همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند


گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت

ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


برای آینه بودن که انتخاب شدم

چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم 

مرا هر آینه ذخرالحسین می خواندند

دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم 

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آقای آب های جهان ! آب ؛ العطش

پشت و پناه و تکیه ی ارباب ، العطش

ای ماه روشن همه شب های کربلا

ای تشنه ی نگاه تو مهتاب ، العطش

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت

از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست

پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شرم مرا به خیمه ی طفلان که مى ‏برد ؟

مشک مرا به خیمه ی سوزان که مى ‏برد ؟

ادرک اخا سرودم و نالیده ‏ام ز دل

این ناله را به محضر سلطان که مى‏ برد ؟

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

 

تو از عشیره نوری ز ایل مهتابی

که هر کجا بروی خاضعانه می تابی

لجام وحشی امواج رام دست تواند

تو از طوایف پیغمبران گردابی

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست

اصلی ترین ستون خیام حرم شکست

فریاد های " انکسری " بی دلیل نیست

در اوج درد تکیه گه آخرم شکست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دستی افتاد ز تن ، دست دگر یاری کن

گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن

مشک ! نومید مشو ، تا به حرم راهی نیست

تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به نام آب ، به نام فرات نام شما

 من آفریده شدم که کنم سلام شما

 نوشته‌ اند به روی جبین ما دو نفر

 شما غلام حسین و منم غلام شما

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حالا زمین کربلا چشمان تر دارد

حالا پس از این خیمه های در به در دارد

دستان او را از سر زینب بُریدند

حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد ؟

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما