خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصیبت حضرت امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین

در هر عزای دل‌ شکنی فَابکِ لِلحُسَین 

در خیمه‌ ی مراثی و اندوه اهل‌ بیت

قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


میان روضه ی دلبر بلند گریه کنید

همیشه تا دم آخر بلند گریه کنید

شبیه یک زن محزون که کودکش مرده

شبانه روز و مکرّر بلند گریه کنید

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


می کشد به قتلگاه این همه شتاب هات

کاروان رفته را حجم پیچ و تاب هات

کاروان رفته را فرصت حجاز نیست

کربلا خزیده در شور انقلاب هات

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کشته ی اشک است و در چشم ترش خونریزی است

دشمنی دارد که کار خنجرش خونریزی است

" کربلا شش دانگ ملک شخصی او بود و هست " 

ملک شاهی که درون کشورش خونریزی است

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دنیا شنید آه نیستانی تو را

بر نیزه دید آینه گردانی تو را

موج نسیم غمزده حس کرد - مو به مو -

بر اوج نیزه عمق پریشانی تو را

مسافر کربلا

018

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عکس زیبای نگارم شبی از قاب افتاد

و همان دم دل من از تب و از تاب افتاد 

خون او تا به زمین ریخت ، معطر شد دشت

اعتبار ختن و نافه و عناب افتاد 

مسافر کربلا

010

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای تشنه که افتاده ای از مرکب عالی 

افتادی و شد خاک ز شانت متعالی 

ای کوه، عقیق است روان از جلواتت

یا خون شریفت زده بیرون ز زلالی 

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


فصل اشک و سوز و و آه از پرده ی دل میشود

باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود 

باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند

کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود 

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بعد از تو آفتاب به دردی نمی‌ خورد

شب های ماهتاب به دردی نمی‌ خورد

وقتی تو تشنه ماندی ، از آن روز تا ابد

دجله ، فرات ، آب به دردی نمی‌ خورد

مسافر کربلا

012

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم

غریب‌ وار پیامی به آشنا بنویسم

نرفته یک غمم از دل ، غمی دگر رسد از راه

ز خانه‌ ی دل تنگ و برو بیا بنویسم

مسافر کربلا

013

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت

سر تو قافله سالار و من به دنبالت

گرفته ماه مرا ابر خون و خاکستر ؟

دمیده بین تنور آفتاب اقبالت ؟

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مانده بودم ، غیرت حیدر به فریادم رسید

در وداعی تلخ ، پیغمبر به فریادم رسید

طاقتم را خواهش اکبر ، در آن ظهر عطش

برده بود از دست ، انگشتر به فریادم رسید

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشق سر در قدم ماست اگر بگذارند

عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند

ما و این کشتی طوفان زده ی موج بلا

ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت

یوسف ترین شهید خدا پیرُهن نداشت

از بس که نیزه خون تنش را مکیده بود

حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما