خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناجات با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» ثبت شده است

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


" خواب یاران " " استخوانِ در گلو " یعنی همین

غافلیم و حاصل دوری از او یعنی همین

عمرمان طی شد به فکر آرزوهای بلند

سُکر جهل آرزو در آرزو یعنی همین

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بر سینه ی خود می فشارم زانوی غم را

وقتی که بی تو باز می بینم محرم را

صاحب عزا با دست های خویش کوبیدی

 بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آهی کشید گریه ی ما را درآورید

ما را کُشید و شالِ عزا را در آورید

ما داد مثل پیر جوان مُرده می زنیم

وقتی صدای گریه ی ما را در آورید

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


‏وقتی نفس گرفته ، دلم در هوایتان

‏یعنی منم که زنده ام از اشک هایتان

‏داوود من ! دوباره بخوان تا که عالمی

‏ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هرچه بد تا می کنم با من مدارا می کنی

 از سر لطف و کرم با بی حیا تا می کنی

حاجتم را می دهی تا من تقاضا می کنم

دردهایم را خودت فوراً مداوا می‌کنی

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نگو شکارچیان تیر را به یال زدند

که در شکستن سلطان میان خال زدند

در آسمان ظهورت پرنده های خیال

برای مقصد دستت چه قدر بال زدند

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غربت کشیده آشنایش فرق دارد

آهش ... صدایش ... گریه هایش فرق دارد

فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده

هجران زده حال و هوایش فرق دارد

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای محو تماشای تو چشمان پری ها

از رایحه ات مست تمام سحری ها

خون است دل ما ز فراق رخ ماهت

محصول غم عشق تو شد خون جگری ها

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ز بوی زلف تو یک عمر مست و مدهوشم

ز چشم خویش ز داغت همیشه می‌ جوشم

اگر چه نیست نصیب دو دیده‌ ام رویت

ولی خیال جمال تو می ‌برد هوشم

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در هر دمم هزاران فریاد انتظار است

یک لحظه بی تو بودن ، یک عمر احتضاراست

وقتی تو را ندارم ، بهتر که جان سپارم

این زندگی تباهی ، این عمر انتحار است

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

ای آخرین سلاله ی زهرا تبارها

ای وارث شکسته دل ذوالفقارها

بی تو چهار فصل دل من خزانی است

چشم انتظار آمدن تو بهارها

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شب تا سحر جز نام تو نجوا ندارد

کی گفته که عاشق شب یلدا ندارد ؟

دلداده تنها لذّتش دیدار یار است

وابستگی به لذّت دنیا ندارد 

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

خوابمان برده ست ... در اینجا کسی هوشیار نیست

تو دعامان می کنی ، ما بی محلی می کنیم

هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح

شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح

شعار صبح ظهور تو یالثارات است

به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیا ای دلیل دعای همه

و مقصود آقا بیای همه

جدا هستی از ما و همراه ما

غریب همه آشنای همه

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چه می شود که مرا هم صدا کنی شب دوم

خودت بساط عزا را به پا کنی شب دوم

منی که توبه نمودم ز معصیت شب اول

چه می شود که برایم دعا کنی شب دوم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیا بیا دلمان را تکان بده شب اول

بیا و رزق فراوان مان بده شب اول

همیشه شرط وصال شما طهارت نفس است

برای توبه نمودن زمان بده شب اول

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ای غم قشنگ تو آبروی جمعه ها

یک قدم نیامدی باز سوی جمعه ها

جمعه که نیامدی مستی از سرم پرید

ای شراب کهنه ات در سبوی جمعه ها

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اهل همین حوالی ام ، از شهر سیب ها

چشم انتظار،  مثل تمام غریب ها

این سال ها بدون تو از دست رفته ام

از دست روزگار فراز و نشیب ها

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


با این که روضه خوانم و می خوانم از شما

فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما

یا ایها العزیز ! ذلیل معاصی ام

باید ز شرم چهره بپوشانم از شما

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر چند که عاصی شدم  و دورم از این در

باز آمدم و در پی یک فرصت دیگر

دلتنگ توام آمده ام تا که بگویم :

بیرون شدنی نیست غم عشق تو از سر

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در ره وصلت به پای صد نفر پیچیده ام

عاشقم ، تا آسمان بر هر شجر پیچیده ام

بر سرم عشق آمد و آشفته شد دستار من 

عاقلی بنگر که بر سر دردسر پیچیده ام

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشاق اگر مکاشفه ی مو به مو کنند

اول قدم ز آینه باید وضو کنند

در شوره زار نیز گهی می دمد گُلی

شاید تورا به دیده ی من جستجو کنند

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از بس که مد رنگ در آهم کشیده است

از دوده ام به خلق شکایت دویده است 

خون موج می زند به دل داغ دیده ام

اشکم به آفتاب قیامت چکیده است

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشق یک سینه ی پر از آه و یک دل بی قرار می خواهد

خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار می خواهد

دیدن یار گرچه شیرین است نیست عاشق کسی که خودبین است

حرف عشاق واقعی این است هرچه میل نگار می خواهد

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


وقتی در این طریق دویدن به من رسید

بینِ همه تو را طلبیدن به من رسید

از راه هر زمان که رسیدی به من برس

حالا که قرعه ی نرسیدن به من رسید

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دست ما نیست به چشم تو گرفتار شدیم

همه اش کار خودت بود خریدار شدیم

خواب دیدیم که تو آمده ای اما حیف

صبح شد با جگر سوخته بیدار شدیم

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


همچو گیسوی کمند خویش بر بادم بده 

یا مرا خاموش کن یا اذن فریادم بده  

یا همین‌ گونه قبولم کن که گردم عاشقت

یا بیا و راه و رسمِ عاشقی یادم بده 

مسافر کربلا

001 

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آقای من تنها در این دور و زمانه

 بار فراقت می کشم بر روی شانه 

 کاری ز دستم بر نمی آید ... ببخشید

جز این که صبح جمعه می گیرم بهانه 

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما