خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۵۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «hussein» ثبت شده است

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آن که ما را بر صراط حق هدایت می کند

چهارده قرن است بر دل ها حکومت می کند

کیست او ؛ فرزند زهرا ؛ شاه عاشورائیان

یک نگاه او به یک عالم کفایت می کند

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بی آبرو هستم شدم شرمنده زین رفتار

بدنامی ام دارد فقط خجلت برای یار

دارد فراق کربلایت می کُشد من را

من نوکر خوبی نبودم بهرِ تو انگار

مسافر کربلا

017

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکر خدا برای شما گریه می کنیم

هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم

شکرانه ی محبت تو اشک دائم است

با هر بهانه ای ، همه جا گریه می کنیم

مسافر کربلا

015

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دلبر آن است که خون ریزد و تاوان ندهد

یا اگر هم بدهد خون عزیزان ندهد

ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی

بکش امروز که جز تیغ تو فرمان ندهد

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در میان جمعم اما باز غربت می کشم

جرم من این است که بار محبت می کشم

من همین در کنج عزلت آخرش می بینمت

دودمان هجر را بعدش به عزلت می کشم

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آخر ، عشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد

چشم خشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد

بنده ی خوب شدن بسته به یک غمزه ی توست

گوشه چشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


سفره ی هرکس که با عشق تو دمخور می شود

دائما از لطف زهرا مادرت پُر می شود

گوشه چشمت ناصبی را کرد مجنون الحسین

سنگ از خیمه نشینی شما دُر می شود

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما بعد از آن که بر غم تو مبتلا شدیم

بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم

هرکس وسیله داشت برای هدایتش

ما با نســیم روضـه ی تو با خــدا شدیم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از خدا آمده ام تا به خدا برگردم

پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم؟

می روم پشت سرم آب مریز ای مادر

وطن مادری آنجاست ، چرا برگردم؟

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اربعینی در دلم حال و هوایت مانده است

پس شمیم سیب سرخ روضه هایت مانده است

اربعینی گریه کردم من برایت روز و شب

تا به حالا بر تنم رخت عزایت مانده است

مسافر کربلا

014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بهترین فیض را به من دادند

به سوالم جواب لن دادند

عاشقان وصال تو اول

به مکافاتِ عشق تن دادند 

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کاروان داشت می رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد

تا که چشمِ ستاره های کبود ، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد

کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود

به مرورِ غمِ خودش که رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شدم اسیر غمی جانگداز پشت سرت

... و زنده ام به دو نذر و نیاز پشت سرت

یکی به نذر دوباره تو را بغل کردن

و دوم اینکه شوم سرفراز پشت سرت

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نازنین یار ! مرا باز ندیدی ! باشد!

به گمانم که دل از من تو بریدی ! باشد!

بود همواره امیدم که مرا می خواهی

من همانم که نشستم به امیدی ، باشد!

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد

سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد

پای پیاده آمدم و شوق وصل تو

من را اگر چه از نفس افتاده ، می‌برد

مسافر کربلا

022

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از دهِ آباد ما ویرانه می ماند به جا

آخرش از نام ما افسانه می ماند به جا

آن قدرها آمدند و آن قدرها می روند

سال هاى سال این میخانه می ماند به جا 

مسافر کربلا

021

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببَریدم ببَریدم شده حتی در خواب

بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر

گریه خواهد کرد بین روضه هایت بیشتر

گرچه عمری سائل لطف و مرامت مانده ام

می شوم شب های جمعه من گدایت بیشتر

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

مسافر کربلا



003

جهت دریافت کامل مراسم " شب اول محرم هیات خادم الرضا " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید 


مسافر کربلا

020

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم

دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!

یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟

در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آنـچـه از مـن خواسـتـی بـا کاروان آورده ‏ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ‏ام

از در و دیـوار عـالـم فـتــنـه می ‏بـاریـد و من

بـی ‏پـنـاهـان را بـدیـن دارالامــان آورده‏ ام

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما