خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۴ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست

گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست

خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود

نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب 


سفره ی هرکس که با عشق تو دمخور می شود

دائما از لطف زهرا مادرت پُر می شود

گوشه چشمت ناصبی را کرد مجنون الحسین

سنگ از خیمه نشینی شما دُر می شود

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در انتظار طلعت صبح وصال تو

دل می‌ طپد به شوق طلوع جمال تو 

با غفلتی که هست همیشه ز سوی ما

اصلاً نکرده‌ایم مراعاتِ حال تو

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


ما بعد از آن که بر غم تو مبتلا شدیم

بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم

هرکس وسیله داشت برای هدایتش

ما با نســیم روضـه ی تو با خــدا شدیم

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


عرش را در زیر پا داری و بالا می روی

صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی  

گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند

این چنین از منبر ساحل به دریا می روی  

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


لب نگار که باشد رطب حرام بود

زمان واجبمان مستحب حرام بود

فقیه نیستم اما به تجربه دیدم

بدون عشق ؛ مناجات شب حرام بود

مسافر کربلا

006

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند

آثاری از طلوع محبت گذاشتند

با خلقت تو ای همه ی آبروی خلق

منّت سر اهالی خلقت گذاشتند

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


سکوت عقربه ها را زمان به وجد آمد

حضور سبز تو را آسمان به وجد آمد

قدم گذاشتی آهسته در دل دنیا

جهان به شوق در آمد، جهان به وجد آمد

مسافر کربلا

007

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


حال ما بی تو شبیه است به باران بودن 


می خورد از جهتی هم به بیابان بودن
  

مثل باران ز غم یار فقط باریدن
 

چون بیابان نفس افتاده و بی جان بودن  

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آقا قسم به جان شما خوب می شوم

باور کن آخرش به خدا خوب می شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش

با یک نگاه لطف شما خوب می شوم

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بیا که دست زمین را به آسمان بدهی

به جسم مرده ی این روزگار جان بدهی

دوباره جمعه ای آمد که باز بی تو گذشت

بگو ز مأذنه ی کعبه کِی اذان بدهی

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از خدا آمده ام تا به خدا برگردم

پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم؟

می روم پشت سرم آب مریز ای مادر

وطن مادری آنجاست ، چرا برگردم؟

مسافر کربلا

009

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر چه تو طبیبی و دوا درست می کنی

کمی برای خیر ما بلا درست می کنی 

از این طرف همیشه بارها خراب می کنم

از آن طرف همیشه بارها درست می کنی 

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این چنین بر دلم افتاد به امّید خدا 

 غم نخور می رسد امداد به امّید خدا

چه قدَر عقده در این سینه ی ما جمع شده

عقده ها می شود آزاد به امّید خدا

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت

با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت 

او هم کریم بود و به هنگام بخششش

خورشید و ماه یا که ستاره به جیب داشت 

مسافر کربلا

001

" جهت دریافت گلچین مراسم های شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید "


مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


گرچه پیش از خواهش سائل عنایت می کند

گوشه چشمی هم کند آقا ، کفایت می کند

این گدا چیزی به غیر از اشک تقدیمش نکرد

شاه امّا باز لطف بی نهایت می کند

مسافر کربلا

004

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آسمان است و خسوف قمرش معلوم است

غربت بی حد او از سفرش معلوم است

کوله بار سفر آخرتش را بسته

از مناجات و نماز سحرش معلوم است

مسافر کربلا

005

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست 

هیچ کس از لطف تو در این حرم مأیوس نیست

شکرِ حق با شیر مادر مهرتان در دل نشست 

واقعا بیچاره هرکس با شما مأنوس نیست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


غزل ناب تو بیچاره کند دیوان را

جذبه ی عشق تو دیوانه کند انسان را

طرز رفتار تو شد ارثیه خدّامت

که کند سرمه ی چشمان ، قدم مهمان را

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از داغ زهر پیکرم آتش گرفته است

گویی تمام بسترم آتش گرفته است

تر می کند لبان مرا کودکم ولی

از تشنگی ، لب ترم آتش گرفته است

مسافر کربلا

003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم های ترت أیها الغریب

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما