ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چون زل زدن آخر شیری به شکارش
در بین دو ابرو گِره ای خورده به کارش
آن تیر که رفته ست گره را بگشاید
خود نیز گره خورده به چشمان خمارش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای در شبِ چشمان تو مهتاب گرفتار
دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار
گیرایی مِی از نفس شعله ور توست
در هُرم لب توست می ناب گرفتار
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آقای آب های جهان ! آب ؛ العطش
پشت و پناه و تکیه ی ارباب ، العطش
ای ماه روشن همه شب های کربلا
ای تشنه ی نگاه تو مهتاب ، العطش