ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این ناله ها به درد ولایت نمی خورد
این چهره ها به نور هدایت نمی خورد
بیعت نمی کنند مگر با فریبشان
این دست ها به دست حمایت نمی خورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
این ناله ها به درد ولایت نمی خورد
این چهره ها به نور هدایت نمی خورد
بیعت نمی کنند مگر با فریبشان
این دست ها به دست حمایت نمی خورد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت
آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وای از ظلم که همدرد شب تارم کرد
درد غربت به خدا خسته و بیمارم کرد
من که درد همه را خویش دوا می کردم
در تب زهر جفا درد گرفتارم کرد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
من که شد گوشه ی تبعید ، عبادت ، کارم
سال ها دشمن من داد ز غم آزارم
دوستان شیفته ی خلق خوش و رفتارم
دشمنان نیز خجالت زده از کردارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن دشمنی که بر جگرم نقش غم کشید
جان از تنم به حربه ی زهر ستم کشید
ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام
زهر جفا مرا به همان پیچ و خم کشید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
السلام ای دلیل کَرَّمنا
ای به عالم امام ، آمَنّا
به مسلمانیِ خودت سوگند
طاعتت واجب است ، سَلَّمنا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سجده های فاطمه شب زنده دارم می کند
مِهر او زیباتر از فصل بهارم می کند
هرچه دارم از دعای مادرم دارم که او
با دعایش لطف زهرا را نثارم می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل ما معتکف کوی خدا شد الحمد
درِ این ماه به روی همه واشد الحمد
رحمت و مغفرت از لطف خدا می بارد
دعوت عام ز هر شاه و گدا شد الحمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با همین سوز که دارم بنویسید حسین
هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین
ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است
همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای نور عظیم رستگاری
وی در دل و جان زلالِ جاری
ای بسته دو دیده بر دو دنیا
وا کرده نگاه سوی عُلیا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ذکرت ای عباس مستم می کند
مست چون جام الستم می کند
گرچه اهل عقل تکفیرم کنند
عشق ، تاسوعا پرستم می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
فقیر روی حسینم که قبله ام عشق است
گدای کوی حسینم که قبله ام عشق است
به لطف دوست منم از تبار احبابش
محبّ کوی حسینم که قبله ام عشق است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی
ای العطش ترانه ی قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای اتصال نوری ما تا خدا حسین
بی تو نبود خلقت ما کیمیا حسین
ای نور تو امانت اصلاب شامخه
گشتی شهود خلق وعیان شدخدا حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای دامنه ی وصف تو گسترده به عالم
المنة لله که تویی سید خاتم
ای رحمت رحمان به تو تفویض محمد
ریزد ز سر انگشت تو صد حضرت حاتم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دیدن هجوم غصه و دم برنیامدن
تنها مرام توست یکسر نیامدن
دارد ظهور یوسف دل دیر می شود
سخت است این جدایی و دلبر نیامدن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا تو به دل نظر کنی دیده پر آب می شود
حال ، خراب می شود سینه کباب می شود
تا تو نظر نیفکنی حال بکا نمی رسد
آدم اگر دعا کند بی تو جواب می شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با همین سوز که دارم بنویسید حسین
هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین
ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است
همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گر چه دیدار برادر نرسیدی بانو!
بدنی زیر سم اسب ندیدی بانو!
خبرِ چند برادر تو شنیدی امّا
سرِ نی آیۀ قرآن نشنیدی بانو!
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مهربانا مهربانی کرده ای
خشت و گل را آسمانی کرده ای
حکمت از دل دُرفشانی می کند
با قلم قلبم تبانی می کند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن دلبری که بندگی ات را روا نوشت
ما را غلام حلقه به گوش شما نوشت
روز ازل مربی اشراق عاشقی
نام ترا به صفحه ی دلهای ما نوشت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
با احتیاج آمده ام هیئت حسین
اعجاز می کند به خدا محنت حسین
سائل کجاست تا بدهد سلطنت به او
اقبال کرده است به من دولت حسین
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همه مجذوب یک خبر بودند
بی قرار پیامبر بودند
همه در انتظار لحظۀ ناب
جذب اخبار معتبر بودند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم
گاهی به تکه پاره ای از دل بدل شوم
گاهی که صحبت از لب لعل تو می کنم
انگار که تعارف جامی عسل شوم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دُردی کِش بلای توام یا محمّدا
دیوانه ی ولای توام یا محمّدا
گویند هر که را تو بخواهی بلا دهی
مستانه ی بلای توام یا محمّدا
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بی قرارم بی قرارم بی قرار
ناله دارم ناله دارم ناله دار
ابر غربت ریزد از چشم ترم
شیعیان! من مجتبای دیگرم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دیگر طبیب بر سر بالین نیاورید
بالینِ من حسین و حسن را بیاورید
این شرحِ صدر، مرهمِ جان کَندَنِ من است
از سینه ام حسینِ مرا از چه می برید؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اى سینهها در نالهاى جانسوز باشید
اى قلبها محزونتر از هر روز باشید
اى چشمها امروز بارانى ببارید
اى اشکها در زخم دل مرهم گذارید
متن شعر در ادامه ی مطلب
با ناله های زینب هم ناله شد دل ما
با روضه های زینب زیباست محفل ما
با گریه های زینب هم سفره ایم هر روز
با نوحه های زینب حزن است حاصل ما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می روم امّا بدان جانم کنارت مانده است
تا قیامت یا اخا ، دل بی قرارت مانده است
گر چه این گلبرگ ها را می برند از گلشنت
غم مخور یک باغ پرپر در کنارت مانده است