ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نه آب بود نه آتش نه خاک بود نه باد
معلم ازلی یا حسین یادم داد
اگر که خاک در آستان او نشوم
تنم غبار هوا و سرم رود بر باد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نه آب بود نه آتش نه خاک بود نه باد
معلم ازلی یا حسین یادم داد
اگر که خاک در آستان او نشوم
تنم غبار هوا و سرم رود بر باد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مسیح می دمد از بوی عطر پیرهنش
کلیم ریخته در کوه طور ، از دهنش
دلم شده پروانه به دور آن شمعی
که گشته وسعت ملک وجود انجمنش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر روزِ ما به یاد عزایت محرم است
هر لحظه یک هزاره غم و اشک و ماتم است
هر شب طواف دور مزار تو حج ماست
هر سال چشم ما به عزای تو زمزم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای بحر کمال گوهر آوردی
ای کوثر وحی کوثر آوردی
ای نخل امید نوبر آوردی
ای ماه خجسته اختر آوردی
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست
مه مبارک میلاد زینب کبراست
دهید مژده به ختم رسل که این مولود
ولادت دگر پاره ی تنت زهراست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به جز از باغ حسنت گل نچیدم گل نمی چینم
رخت را بس که می بینم گمان کردم نمی بینم
سزد در هر نفس گردم هزاران بار قربانت
به امیدی که یک بار از کرم آیی به بالینم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
من مایه ندارم که خریدار تو گردم
باشد که گدای سر بازار تو باشم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
از نفس صبح عید ، می شنوم بوی تو
در گل لبخند گل ، می نگرم روی تو
پای به هر جا نهی روی به هر سو کنی
دیده کنم خاک پا روی نهم سوی تو
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای سامره ات قبله ی دل کعبه ی جان ها
ای سفره ی احسان تو پیوسته جهان ها
ای عبد خداوند و خداوندِ زمان ها
ای پایه ی قدر و شرفت فوق مکان ها
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در هر دمم هزاران فریاد انتظار است
یک لحظه بی تو بودن ، یک عمر احتضاراست
وقتی تو را ندارم ، بهتر که جان سپارم
این زندگی تباهی ، این عمر انتحار است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شهر مدینه صحنه ی صحرای محشر است
باور کنیم عمر جهان رو به آخر است
ملک خدای عزوجل خیمه ی عزاست
کی صاحب عزاست ؟ خداوند اکبر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امید دل ! دل سوزان برایت آوردم
خبر ز تلخی هجران برایت آوردم
برآر سر ز لحد ای گل خزان شده ام
که یک بهار ، گلستان برایت آوردم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است
اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است
به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم
خون پاک تو ، حیات دگر قرآن است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر دیده ای که دیده ی گریان نمی شود
هر سینه ای که سینه ی سوزان نمی شود
هر گریه ای که گریه ی چشم انتظار نیست
هر ناله ای که ناله ی هجران نمی شود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا ابد کوثر توحید ز پیمانه ی اوست
سینه ی سوختگان شمع عزاخانه ی اوست
شعله های عطشش در نفس خسته ی ما
کوه سنگین غم ما به روی شانه ی اوست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
لیله ی میلاد مسعود ولیّ حق رضاست
پاره ی جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست
عالم آل رسول و زاده ی پاک بتول
رهبر ملک قدر فرمانده ی جَیش قضاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای خراسان تو رشک روضه ی رضوان ما
سایه گلدسته هایت بر سر ایران ما
خاک کویت در تمام دردها درمان ما
جان گرفته از نسیم بارگاهت جان ما
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عرش زیر علم توست اباعبدالله
فرش خاک قدم توست اباعبدالله
نه فقط دشت جگر سوخته ی کرب و بلا
همه عالم حرم توست ابا عبدالله
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تو از سر تا قدم حُسن خدایی ، دوستت دارم
تو تنها آرزوی مصطفایی ، دوستت دارم
تو با سوز درون خود ، چراغ قبر زهرایی
تو از قلب علی مشکل گشایی ، دوستت دارم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود
من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست
گرفته ختم رسل روی دست ، آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب شب تبسم و اشک پیمبر است
بی شبهه از هزار شب قدر بهتر است
جان محمّد است در آغوش مرتضی
یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید
گوش باشید که آوای خدا می آید
بوی عطر از نفس باد صبا می آید
نفس باد صبا روح فزا می آید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای باب مراد خلق عالم
سر تا به قدم رسول اکرم
هفتم ولی خدای منان !
مهر تو روان دین و ایمان
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام خدا و سلام پیمبر
سلام امامان به موسی بن جعفر
شهنشاه ملک وسیع الهی
که امرش بـود حکم خلاق داور
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کعبه امشب ماه در دامان تو است
آسمان مبهوت و سرگردان تو است
جان پاک رحمةُ للعالمین
صاحب البیت خدا مهمان تو است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دهم ماه رجب ، عید جواد ، ابن رضاست
عطر ریحانه ز ریحانه در امواج فضاست
بـه رضا دسته گلی کرده خداونـد عطا
که گلستان وجود از نفسش روح فزاست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم
شعله با ناله بر آید همه دم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکل به سرم