خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۰ مطلب با موضوع «اهل بیت علیهم السلام :: مسلم بن عقیل علیه السلام» ثبت شده است

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


من پیک عشق هستم و نامه بر حسین

اول فدایی حرم خواهر حسین

لب تشنه ام ولی نزنم لب به آب ها

سیراب می شوم فقط از ساغر حسین

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


طوفان اسیر در دل دریای شهر شد

مردانگی ترانه ی بی جای شهر شد

در ظلمتی که کوچه به چنگال گرگ هاست

خورشید هم موافق سرمای شهر شد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب

دشمن کینه ای نغمه ی مرغ سحرید

حرف از چشم بهانه است ، به خون تشنه ترید

تا که دیدید غریبی به سراغم آمد

مثل دیوار شدید و همگی کور و کرید

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شک و تردیدشان یقینی بود

آسمان هایشان زمینی بود

همه دنبال وعده ی گندم

شهر مشغول خوشه چینی بود

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


بالم میان آسمان ها گیر کرده 

خاک زمین پای مرا زنجیر کرده

حتی اجل کاری به کار من ندارد

بیچاره مدت هاست که تاخیر کرده

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


آشفته ام آواره ام در پشت درها

کوه پر از دردم پر از خون جگرها

یکریز می بارم به روی جانمازم

دیگر خداحافظ خداحافظ سحرها ! 

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


از چشمِ شورِ شهر کوفه آخرش افتاد

در کوچه اوّل پیکرش بعدش سرش افتاد

بالَش به عشق مادر ارباب در آتش

اوّل به شدّت سوخت و بعدش پرش افتاد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در دل زخمی خود درد نهانی دارم

دیده ی خون شده و اشک فشانی دارم

در همین شهر خودم فاتحه ام را خواندم

بی کسم در دل شب فاتحه خوانی دارم

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست

بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست

هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست

نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


این ناله ها به درد ولایت نمی خورد

این چهره ها به نور هدایت نمی خورد

بیعت نمی کنند مگر با فریبشان

این دست ها به دست حمایت نمی خورد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


 دردی به دل دارم ولی درد آشنا نیست

حرف وفاداری ست امّا با وفا نیست

در کوچه ها ﭘﯿﭽﯿﺪه رنگ و بوی غربت

جز طوعه در این شهر با من هم نوا نیست

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


در وادی حسین مجال کلام نیست

غیر از کلام خون به مسیرش پیام نیست

با خون به صفحه ی عرفات دلم نوشت

راهِ وصال جز به شهادت تمام نیست

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


‌ قهرمان‌ عشق‌ در چاه‌ بلا افتاده‌ است

‌ کار مسلم‌ وای‌ دست‌ اشقیا افتاده‌ است‌

اشک‌ جاری‌ بر رخش‌ شرح‌ غمی‌ پنهان‌ دهد

گوشه ی غربت‌ به‌ یاد کربلا افتاده‌ است‌

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


با اضطراب و دلهره از روی بام ها

باشد از این سفیر به آقا سلام ها

در رو به روی دارالعماره ز کینه ها

باشد برای کشتن من ازدحام ها

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کوفه بهر قتل من اصرار دارد یا حسین

کوفه بر بغض علی اقرار دارد یا حسین

کوچه های کوفه همرنگ مدینه گشته اند

درب های بسته چون دیوار دارد یا حسین

مسافر کربلا

002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


مسلم اسیر زلف کمند شما بوَد

در بند کوفه نه ! که به بند شما بوَد

این خسته جان بی رمق کوچه گرد شهر

دلخوش به یک بگو و بخند شما بوَد

مسافر کربلا

001

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


کوچه گردی نکن حبیب خدا

میهمانی ؛ تو منزلت داری

دعوتت کرده اند این مردم

تو از این کوفه دست خط داری

مسافر کربلا

001

جهت دریافت فایل های صوتی به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید 

مسافر کربلا

002

جهت دریافت فایل های صوتی به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید 

مسافر کربلا



003

جهت دریافت کامل مراسم " شب اول محرم هیات خادم الرضا " به ادامه ی مطلب مراجعه نمایید 


مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


دل این شهر برای نفسم تنگ شده

جان من کوفه میا کوفه دلش سنگ شده

خوب گشتم همه جا را خبری نیست میا

همه شادند دوباره خبر جنگ شده

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


پایش امضا زدند خیلی زود

نامه را تا زدند خیلی زود

نامه را تا نکرده در واقع

کوفیان جا زدند خیلی زود

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


باور نمی کردم گذرها را ببندند

من را که می بینند درها را ببندند

خورشید بودم زیر نور ماه رفتم

جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم

مسافر کربلا

008

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


نیمه ای می گذرد از شب و سرگردانم

چشمم احیا دارد

خانه ای نیست پناهم دهد و حیرانم

کوفه غم ها دارد

مسافر کربلا
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما