ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بالم میان آسمان ها گیر کرده
خاک زمین پای مرا زنجیر کرده
حتی اجل کاری به کار من ندارد
بیچاره مدت هاست که تاخیر کرده
ای نانش آجر کوفه در عرض دو ساعت
دینش به سرعت کاملا تغییر کرده
اصلاً مسلمان نه ولی مهمان که هستم
نان حرام اینقدرها تاثیر کرده !
دندان برای آل احمد تیز کردند
این قومِ در قرآن محاسن پیر کرده
زیر هجوم دست ها دیدم که شیطان
آورده آب حیله و در شیر کرده
آتش بگیرد نامه ها و عکس هاشان
این اشک تمساح است که تزویر کرده
هر کس پی کاری و خود را در دکانش
سرگرم با سرنیزه و شمشیر کرده
رویش سیاه بادا کسی خورجین خود را
تا می شده پر از سه شعبه تیر کرده
چشمان زهرآلوده بسیار است اینجا
گویا حیا دامانشان را سیر کرده
تا صبح فردا ساعتی باقی نمانده
رفته اجل برگردد اما دیر کرده