متن شعر در ادامه ی مطلب
سوره ی غم می رسد ، آیات مریم می رسد
عطر سیب و بوی اسپند محرم می رسد
دست خود را روی سینه می گذارم با ادب
آه دارد مادری با قامت خم می رسد
میزبان زهرا که باشد من خیالم راحت است
چون که الطافش به مهمان ها دمادم می رسد
انبیا پشت سر هم یک به یک صف بسته اند
حضرت خاتم برای خیر مقدم می رسد
بار عام است و ضیافت خانه ی هیئت شروع
نامه های دعوت از عرش معظم می رسد
زیر و رو کردن فقط کار حسین بن علی ست
در محرم ارمنی هم زیر پرچم می رسد
چایی روضه دوای درد بی درمان ماست
بین این دارالشفا پیوسته مرهم می رسد
با لباس مشکی اَم از قبر می آیم بُرون
یک نخ این پیرهن فردا به دادم می رسد
جبرئیل عرش خدا را آب و جارو می کند
کاروان کربلا از راه کم کم می رسد
مشک را بر دوش آب آور کن و بعدا بیا
روزهای خوب خود را سر کن و بعدا بیا
شهر در فکر پذیرایی ولی با نیزه است
فکر حلقوم علی اصغر کن و بعدا بیا