ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی
ای العطش ترانه ی قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی
ای تشنه! شیر مادرت از غصه خشک شد
از بس که بود صوت تو سوزان خوش آمدی
گریه مکن که کشته اشک خدا شدی
خون خدا ! به جمع شهیدان خوش آمدی
اشک تو از تلاطم دریاست بیشتر
ای آشنای ابر بهاران خوش آمدی
میلت لبن زدست پیمبر مکیدن است؟
ای جرعه نوش ختم رسولان خوش آمدی
اینجا مدینه است سر آغاز کربلا
شش ماهه! آمدی؟ چه شتابان؟ خوش آمدی
این گونه که تو سر زده از ره رسیده ای
گویا حدیث غربت مادر شنیده ای
دریای رحمتی که به آیات گفته اند
چشمان توست جان روایات گفته اند
طوفان ترنُمی ز نفس های گرم تست
این را یکی ز خیل کرامات گفته اند
چشم طمع به دست کریم تو بسته اند
آنان که از بَضاعت مُزجاة گفته اند
صدها هزار حور و ملک مِدحت ترا
با صد هزار فخر و مباهات گفته اند
آئینه را مقابل بابا گذاشتی
وقتی سخن ز مومن و مرآت گفته اند
پیش از فَیاسُیوف خُذینی به محضرت
شمشیرها سلام ملاقات گفته اند
آنان که با نوای تو پیمان گذاشتند
لبیک تو به نغمه ی هیهات گفته اند
ای عالمی فدای تو لبیک یا حسین
گوید به تو خدای تو لبیک یا حسین
تو کوه نور را به تماشا کشیده ای
موسی و طور را به تماشا کشیده ای
باید حدیث عشق تو فهمید و جان سپرد
درک و شعور را به تماشا کشیده ای
از بس نبی به غبغب تو بوسه بوسه زد
جشن و سرور را به تماشا کشیده ای
استادگی کوه ز اوج وقار توست
مجد و غرور را به تماشا کشیده ای
با استقامتی که تو داری به راه عشق
قلب صبور را به تماشا کشیده ای
هر کس تو را شناخت خدا را شناخته
درک و حضور را به تماشا کشیده ای
بعد از پدر وجود امامان ز نسل توست
صبح ظهور را به تماشا کشیده ای
تو با شفای فطرس بشکسته بال و پر
غلمان و حور را به تماشا کشیده ای
با قطره های آب ز دست مبارکت
چشمان کور را به تماشا کشیده ای
نجوایت از حبیب، مسیحی دوباره ساخت
تا نفخ و صور را به تماشا کشیده ای
بی خود نبود محرم اسرار شد زهیر
رمز عبور را به تماشا کشیده ای
با روضه ات قیامت کبرا به پا مکن
شور و نشور را به تماشا کشیده ای
ای هم اراده ی تو خدا یابن بوتراب
توحید نیست از تو جدا یابن بوتراب
ای آبشار چشم غزل یا اباالعطش
وی اعتبار صبح ازل یا اباالعطش
نوشانده ای به لشکر خود روز تشنگی
شیرین تر از شراب عسل یا اباالعطش
حب تو هم پیاله ی حب خدا حسین
ای تشنه ات تمام ملل یا اباالعطش
شش ماهه ی تو ساقی آب حیات شد
وقتی چشید طعم بغل یا اباالعطش
طفل رضیع سخت تر از ذوالفقار شد
وقتی رسید روز عمل یا ابا العطش
سقای تو به تیغ امان نامه کشته شد
این شرم داشت هُرم اجل یا ابالعطش
آخر به روی ماه امان نامه می زنند؟
ماه حرم کجا و دغل یا ابالعطش
ای اکبرت پیمبر اعظم به کربلا
احمد نداشت این همه یل یا اباالعطش
گر زینب تو آینه ی فاطمی نبود
بودی تو بی شبیه و بدل یا اباالعطش
بی پنج تن مباهله ات با صفا نبود
آورده ای مثل به مثل یا اباالعطش
این کوفیان همان سپه نهروانی اند
دارند بغض روز جمل یا اباالعطش
ای دجله و فرات عطشناک حنجرت
آب حیات مانده ز امساک حنجرت
زیباترین ترانه دم نینوای تو
قالوا بلی همان شرف کربلای تو
نجوای استغاثه ات آهنگ نوحه داشت
وقتی رسید سینه زن خیمه های تو
تو یک تنه تمام طنین ولایتی
قرآن نشسته با همه عترت به پای تو
بی عشق تو بهشت خدا فلسفه نداشت
احیاگر ولای علی شد ولای تو
دین خدا بدون تو بی سرنوشت بود
ای تا بهشت دین خدا مبتلای تو
دین خدا که تکیه گهش نیزه ی تو بود
احیا شد از غریب ترین روضه های تو
از ساربان ناقه ی بی ساربان مپرس
شد تازیانه قاتل نام و صدای تو
بی خود نبود بر همه اعضات بوسه رفت
تکثیر شد به کرب و بلا دست و پای تو
تیغ ستم گلوی تو را شرحه می کند
جاری ست در گلوی تو خون خدای تو
در خون خویش غسل شهادت کنی حسین
ای بی کفن فدای تو و بوریای تو
روز ولادتت به تن تو حریر بود
روز شهادتت کفن تو حصیر بود