ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منم
عمری سفیر واقعه ی کربلا منم
یک عمر گریه کرده ام از غربت حسین
بنیان گذار نهضت اهل بُکا منم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مظلومم و به داغ و بلا مبتلا منم
عمری سفیر واقعه ی کربلا منم
یک عمر گریه کرده ام از غربت حسین
بنیان گذار نهضت اهل بُکا منم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آمد از خیمه برون نور چشمان حسن
صورتش پاره ی ماه ، پاره ی جان حسن
نوگل فاطمه و سرو بستان حسن
مرد میدان حسین شیر میدان حسن
چهره اش خورشیدی است ز شبستان حسن
دستش از عمه کشید و بدنش می پیچید
زیر پایش عربی پیرهنش می پیچید
گِردبادی ز خیامی به نظر می آمد
گِردش انگار زمین و زمنش می پیچید
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
عشق زینب با برادر جلوه ای دیگر گرفت
عشق بازی را به رسم عاشقی از سر گرفت
در مدار حق پرستی کو یکی زینب شناس
در مقام بندگی احراز از کوثر گرفت