ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا تو به دل نظر کنی دیده پر آب می شود
حال ، خراب می شود سینه کباب می شود
تا تو نظر نیفکنی حال بکا نمی رسد
آدم اگر دعا کند بی تو جواب می شود
هر چه عیار بیشتر حال بکاء بیشتر
کاسۀ چشم عاشقان جام شراب می شود
گرچه گهی به لغزشم داده غم تو ارزشم
آنکه تو ارزشش دهی گوهر ناب می شود
تا تو مرا صدا کنی دیده ز خواب می رَهَد
تا تو مرا رها کنی دیده به خواب می شود
گر نظر حرام را دیده ببندد از همه
در همه جا به چشم دل عکس تو قاب می شود
مَحرم روی حضرتت گر نشود نگاه من
پردۀ رَنجِشَت بر این دیده حجاب می شود
گاه بخوانی ام بخود گاه برانی اَم ز خود
گاه خطاب می شود گاه عتاب می شود
چون تو کنی هدایتم عشق رسد به غایتم
چشم من و زبان من اهل صواب می شود
مِهر تو امتیاز من ناز تو و نیاز من
هرچه تو ناز می کنی قلب من آب می شود
هرکه زمان غیبتت یاریِ دین حق کند
روز ظهور حضرتت پای رکاب می شود
کاش خدایی ام کنی کرب و بلایی ام کنی
در طلب جمال خود کاش فدایی ام کنی