ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوش قرص مه روی تو به یادم آمد
طلعت روی نکوی تو به یادم آمد
می گذشت از در مسجد نفس آلوده خسی
گذر خویش به کوی تو به یادم آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دوش قرص مه روی تو به یادم آمد
طلعت روی نکوی تو به یادم آمد
می گذشت از در مسجد نفس آلوده خسی
گذر خویش به کوی تو به یادم آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خورشید دلم از افق نیزه بر آمد
خورشید مگو، روی نی از من جگر آمد
رو راست بگو، دوش تو مهمان که بودی؟
تا صبح دلم شور زد و اشک تر آمد
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چون روی تو، چو روی به صحرا گذاشتند
داغ لب تو بر دل دریا گذاشتند
فطرس کجاست حق پرش را ادا کند
اینان تو را به معرض گرما گذاشتند
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شمسی و روی زمین با روی ماه افتاده ای
تا اذان مانده چرا در سجده گاه افتاده ای
سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می کشد
زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتاده ای
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن گونه را به خاک منه معجرم که هست
حیف از سر تو نیست بیفتد سرم که هست
گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر
تا سر نهی به زانوی او مادرم که هست
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شرم مرا به خیمه ی طفلان که مى برد ؟
مشک مرا به خیمه ی سوزان که مى برد ؟
ادرک اخا سرودم و نالیده ام ز دل
این ناله را به محضر سلطان که مى برد ؟