متن شعر در ادامه ی مطلب
یابن الحسن سراغی از این بینوا بگیر
برگرد و دست از من بی دست و پا بگیر
خیلی وخیم تر شده حال دلم برو
از مادرت برای غلامت دوا بگیر
شب ها برای من که گرفتار بسترم
وقت قنوت نافله دستِ دعا بگیر
بگذار در مسیر تو قربانی ام کنند
آنگه ز خونِ ریخته ی من حنا بگیر
جان خواستم که خدمت جانان کنم ولی
وقتی نشد برای تو، اصلا بیا بگیر
وقتی که پای نامه ی من مهر می کنی
چشمان خویش را تو را به خدا بگیر
در بین راه چپ شده چرخ تهافی ام
از سیب های لک زده ام چند تا بگیر
صبح و غروب ذکر لبم می شود حسین
عکس مرا خودت به صباح و مساء بگیر
در آرزوی نیمه ی شعبانم و حرم
پس خود برایم اجازه ی کرب و بلا بگیر
قربان آن سری که به زینب اشاره کرد
ای خواهرم سراغ من از نیزه ها بگیر