متن شعر در ادامه ی مطلب
زینبم خوب ببین که پسرم افتاده
یا که در گوشه ی میدان جگرم افتاده
بعد از این کار حسین گوشه ی گودال بلاست
کن دعایی که ز دستم سپرم افتاده
به خدا پیر شدم تا که بزرگش کردم
چشم وا کردم و دیدم ثمرم افتاده
کو عبایی که شود پیکر او جمع کنم
هر کجا می نگرم تاج سرم افتاده
من بعید است که تا خیمه بیایم زینب
بگو عباس بیاید ، کمرم افتاده