متن شعر در ادامه ی مطلب
ای آن که در فضای دعا می خری مرا
تا اوج وصل حضرت خود می بری مرا
مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش
حال دعا و زمزمه ی بهتری مرا
حال قنوت و حال بکا ، حال بندگی
کن مرحمت ز عاطفه ی کوثری مرا
آیینه ی جمال خودت را نشان بده
مَن اَظهَر الجَمیل، نما حیدری مرا
لطف شماست خوانده مرا ور نه ای کریم
شایسته نیست این سمت نوکری مرا
هر گاه حال توبه مرا دست می دهد
گویم که هست این گنه آخری مرا
ای کاش پای لنگ مرا سنگ می زدی
تا می زدود رنگ خطا یاوری مرا
تنبیه می کنی بکن اما خودت بزن
هرگز مده به دست کس دیگری مرا
با یک اشاره قلب حسینی به من بده
زهرا کند ز لطف ، مگر مادری مرا
شش گوشه ی حسین دلم را ربوده است
یعنی دوباره کرده علی اکبری مرا