متن شعر در ادامه ی مطلب
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را
چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است
از باد صبا آن نفس مشک فشان را
تلخند زبان ها بگذار از تو بگویند
تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را
قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را
هرگاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را
گیریم که از دیدن تو دیده ببندیم
آقای دل ما ، چه کنیم این دلمان را ؟
خون گریه ی روز و شبت از غصه زینب
باعث شده در کام بگیریم زبان را
برگرد که از کوفه نه ، از کرب و بلا نه
از شام بپرسی سبب قدِ کمان را