متن شعر در ادامه ی مطلب
اسیر کوچه شدن ارزش تو را دارد
سرت که هست اسیریِ این چنینی هست
من از کنار بزرگان نمی روم هرگز
تو هر کجا بروی باز هم نشینی هست
اگر چه سنگ مزاحم شده ست اما جا
برای این که به دامانِ من نشینی هست
بیا نشان مده خود را که سنگ این مردم
درست می خورد آن جا که مه جبینی هست
دوباره دور و بر محملم شلوغ شده
از این قبیل مکافات تا ببینی هست
اگر حریم تو بی معجرند اما شُکر
در این شلوغی بازار آستینی هست
یکی مقابل نجمه ، یکی مقابل من
کنار هر سری این جا دلِ غمینی هست
تو و تنور، تنور و صدای یک مادر
میان مادر و فرزند بوسه چینی هست