ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شب است و بوی جدایی ز کربلا آید
صدای ناله ی زینب ز نینوا آید
صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر
برای دفعه ی آخر چه با صفا آید
هنوز ماه مدینه محافظ حرم است
کنار خیمه ی طفلان صدای پا آید
نشسته بانوی مظلومه با برادر خود
سخن ز غربت و هجران در آن سرا آید
هر آنچه دشت هراسش همیشه ، خواهد دید
امان ز لحظه ی فردا که پر بلا آید
دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند
که روی خاک به صورت غم آشنا آید
هنور یار نرفته ، چنین پریشان است
چه می کند که سر او به نیزه ها آید