متن شعر در ادامه ی مطلب
عاصیِ رو سیاهم مانده میانِ راهم
من را که پر گناهم ای وای اگر نبخشی
شرم و حیا ندارم ترس از خطا ندارم
اما منی که جز تو در دو سرا ندارم
ای وای اگر نبخشی
شد سست اعتقادم چون پَر میان بادم
حالا که از جهالت نعمت ز دست دادم
ای وای اگر نبخشی
ای وای از زبانم ، مدیون این و آنم
بهر اَدایِ دِینَم حالا که نا توانم
ای وای اگر نبخشی
مردن ز یاد رفته عمرم به باد رفته
این بنده را که راه کج را زیاد رفته
ای وای اگر نبخشی
ای که تو مهربانی درد مرا تو دانی
در بهترین زمان ها در بین میهمانی
ای وای اگر نبخشی
بر سفره ی کرامت در بِین این ضیافت
من را که بدترینم در این شب زیارت
ای وای اگر نبخشی
ما جای خود که مولا در سجده نیمه شب ها
در موقع مناجات گفته شبیه زهرا
ای وای اگر نبخشی
در روز پر تلاطم سر در گم اند مردم
در روز حسرتِ من ، پیش امام هشتم
ای وای اگر نبخشی
جان حسین و زینب رحمی نما تو امشب
ارباب داده یادم تا که بگویم هر شب
ای وای اگر نبخشی
آید اجل چو نا گاه بسته شود به من راه
در وقت بی کسی ام ای مهربان دلخواه
ای وای اگر نبخشی