متن شعر در ادامه ی مطلب
بارانی و به آمدنت دل امیدوار
بر کشتی نجات تو ساحل امیدوار
هر آن که چشم مانده به راه تو منتظر
هر آنچه پا به شوق تو در گل امیدوار
هستند یارهای تو در خاک و در حیات
با تیغ های کرده حمایل امیدوار
از بس که غافلیم شدیم از تو نا امید
اما به لطف مردم غافل امیدوار
یا ایها العزیز تَصَدَّق که بر رهت
افتاده دست خالی سائل امیدوار
دست مرا به پای تو خواهد رساند اشک
چون زارعی که هست به حاصل امیدوار
یک روز روضه خوان حضور تو می شوم
هستم شبیه دعبل و مقبل امیدوار
ای مرد انتقام نوشتند میرسی
هستیم ما به حرف مقاتل امیدوار