متن شعر در ادامه ی مطلب
بی تو گذشت آن هیجانی که داشتیم
آن عشق پر شرار نهانی که داشتیم
روزیّ ما نبود ببینیم شاه را
ناکام ماند عمر جوانی که داشتیم
دارد به سمت قبر مرا می کشد کسی
طی شد بدون یار زمانی که داشتیم
حتی دعای عهد مرا با وفا نکرد
سمت گناه رفت ، توانی که داشتیم
از بس زبانمان به دعای تو لب نزد
لکنت گرفت بی تو زبانی که داشتیم
از بس گناه روی دلم را سیاه کرد
پنهان شد آن عیار عیانی که داشتیم
این گرگ نفس آمد و ما را به خاک زد
با دوری از حضور شبانی که داشتیم
بی تو چقدر زندگی ما تباه شد
مرداب شد همین جَرَیانی که داشتیم
با دوری از تو عمر به دردی نمی خورد
آجر شده است لقمه ی نانی که داشتیم