خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

به عشق یل جمل حضرت حسن بن علی علیه السلام

 آپارات خیمه
خیمه - پایگاه تخصصی اشعار آیینی

این دشت با اراده ی زینب اداره شـد
در دست جبر اوست همه اختیارها

تاسیس وبلاگ
18 شهریور 1392

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

58

دریافت فایل صوتی 


متن شعر در ادامه ی مطلب



یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو


کِی می شود که از من تنها خدا بماند

ناپاکی ام بریزد پاکی به جا بماند

من لایق عطای ماه خدا نبودم 

 پس این تویی که خواهی دل با خدا بماند


یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو


حالا که آمدم با حال دعا و توبه

ای کاش که همیشه حال دعا بماند

آمد محب حیدر ، عطشانِ جام کوثر 

تا جرعه ای بنوشد با مرتضی بماند


یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو

یا رب الهی العفو ، یا رب الهی العفو


گاهی مرا صدا کن ، لطفی بر این گدا کن

زهرایی ام عطا کن ، تا این عطا بماند

یا کربلایی ام کن ، یا مجتبایی ام کن

جا مانده از خدا را مگذار جا بماند

دیگر مده عذابم با بی محلی خود

بگذار در حریم لطفت گدا بماند

این دست خالی ام را خالی تو بر مگردان

بد می شود برایت درمانده وا بماند

از فرط بی وفایی من عهد ها شکستم

دستم اگر بگیری عهد و وفا بماند

از این درم برانی باز از دری درآیم

از تو که کم نیاید یک بی وفا بماند

پرونده ام سیاه است از بس که پر گناهم

مَپسَند نام من در اهل خطا بماند

من سفره ی دلم را بی خود که وا نکردم

مگذار در دل من جز کربلا بماند

یا مظهر العجائب جان امام غائب

نگذار دشمن تو در نینوا بماند




من که به شور و شینم ، گریه کن حسینم

در وادی محبت خدا خودش میدونه

 محبت تو مولا زد از دلم جوونه

چی کار کنم حسین جان 

دوست دارم حسین جان

 فدات بشم حسین جان



--------------------------------------------------


خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرش
کاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش
سعی اش این است زمین گیر نباشد امّا
گاه بر روی تن و گه روی خاک است سَرَش
چند سرباز تنش را به کناری بردند
قبل از آنی که بیاید به کنارش پسرش
خواهری نیست بیاید دلش آرام شود
دختری نیست که سینه بزند دور و بَرَش
وسط حجره ی در بسته و تاریک افتاد
یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله وَرَش
یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد
یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و دَرَش
عوض آب فقط کاسه به دندان می خورد
تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان تَرَش
تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد
هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش
بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا
مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش



نظرات  (۰)

از نظرات خوب خود ما را بهره مند سازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما دريافت کد گوشه نما