متن شعر در ادامه ی مطلب
کویر تشنه شده قلبم ، ای سحاب ، بیا
تمام زندگیم بی تو شد سراب ، بیا
گناه من ره دیدار بسته بر رویت
تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا
گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری
کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا
مباد آن که بیایی و مرده باشم من
شتاب کن که اجل می کند شتاب بیا
به دردهای به حیدر نگفته ی زهرا
به ناله های سحرگاه بوتراب بیا
به سینه ای که شکست از سُم ستور ، قسم
به صورتی که شد از خونِ سر خضاب بیا