متن شعر در ادامه ی مطلب
وقتی خدا خواهد که دستی را بگیرد
حتی منِ آلوده را هم می پذیرد
از درب این خانه نمی گردد کسی رد
پس خوش به حال هر کسی اینجا بمیرد
این جا همان جایی که دل را می بَرند و
بیچاره ها را با نگاهی می خرند و
از دیدهی آلوده تا باران می آید
جای عذاب و نار حق غفران میآید
بر درد بی درمان دل درمان میآید
زهرا خودش از عرش ، از رضوان میآید
هر کس الهی بالحسین العفو گوید
پا در کویرش می نهد تا گُل بروید
شرمنده هستم بر سر قولم نماندم
یک شب نمازم را برای تو نخواندم
محض رضای تو گناهی را نراندم
باید خودم را پای چشمه میرساندم
تا این که با آن غسل میدادم تنم را
از تیرگیها می زدودم دامنم را
یک روز اشکی داشتم ، حالا ندارم
در بین خوبان تو اصلاً جا ندارم
دستی برای یاری مولا ندارم
بد هستم اما با کسی دعوا ندارم
من هرچه باشم از اهالی غدیرم
مهمان بزم سفرهی نعم الامیرم
با یا علی در میزنم تا در گشایی
در را به آهنگ خوشِ حیدر گشایی
این است رمز فتح هر کشور گشایی
تنها کسی که میکند خیبر گشایی
یعسوب دین مولا امیرالمؤمنین است
پس فتح دل ها با امیرالمؤمنین است
گفتم علی و مهر ساغر را شکستم
ساقی علی باشد همه سیراب هستند
قوم عجم بیش از عرب از باده مستند
از آن زمانی که خدا را می پرستند
عشق علی سرمایه ی ایرانیان است
ناد علی رمز نجات شیعیان است
من آمدم حالا بگو دست کرم کو؟
گفتی که این شب ها گدا را می خرم کو؟
در آرزوی مهدیَم تاج سرم کو؟
گم کرده ام راه حرم را پس حرم کو؟
دل بی قرار پرچم سرخ حسین است
هر شب سوارِ پرچم سرخ حسین است
این سرزمین خشک و بی آب و علف را
این ناله های سینه سوز بی هدف را
این زائر درمانده ی شهر نجف را
این عاشق دلداده ی صحرای طف را
کی می بری تا صحن ایوان طلایی
کی می کنی این بی نوا را کربلایی