متن نوحه در ادامه ی مطلب
ای آبروی محشر کبری رفتی
ای جان زینب بی ما رفتی
از خیمـه تشنه ، تـنها رفتی
دارم می میرم می بینم بین نیزه هایی
دارم می میرم می بینم دورتو گرفتن
دارم می میرم می بینم زیر دست و پایی
دارم می میرم می بینم دست دشمنایی
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا عمامه ای بر سر نداری
من موندم و یک قافله با یک محرم
می باره چشمم مثل زمزم
خیمه شد آتیش از نامحرم
تو درمون درد مایی ، مادرم کجایی
تو این عصر عاشورایی ، مادرم کجایی
امون از روی نیلی و روی ارغوانی
امون از داغ و تنهایی ، مادرم کجایی
من موندم و یک جسم غرق خاک و خون و
یک لاله زار بی باغبون و
یاس سفید و باد خزون و
همون هایی که از زهرا و علی بریدن
به نرخ دین یک گندم از دنیا رو خریدن
همون هایی بردن حق علی و زهرا
آتیش به جون ما و خیمه مون کشیدن