متن شعر در ادامه ی مطلب
بر دل غمزده امید و رجا می آید
بنشینید همین جا که خدا می آید
چه قدر دور و بر سفره گدا می آید
چون علی کرده دعا حال بکا می آید
گریه کردن فقط انگار به ما می آید
کار ما چیست چنان ابر فقط باریدن
تا سحر بر سر سجاده ی شب نالیدن
بی سر و پا شدن و حلقه به در کوبیدن
کار او چیست فقط جرم و خطا پوشیدن
این ندایی ست که از ارض و سما می آید
غیر عصیان و خطا بر دلم انباشت نشد
لطف او دست مرا باز نگه داشت ، نشد
دست مهرش به دلم عشق فقط کاشت ، نشد
کاشتم هر چه در این مزرعه برداشت نشد
فقط از دست من انگار جفا می آید
می گشایند در میکده گاه و بی گاه
رزق مان می رسد از برکت و روزی این ماه
توبه سهل است اگر می گذریم از این راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
باز هم بوی مزار شهدا می آید
قابل التوبه اگر اوست ، بگویید حسین
آبرو داده به ما دوست ، بگویید حسین
نام این دوست چه نیکوست ، بگویید حسین
کارتان گر چه به یک موست ، بگویید حسین
نوکر فاطمه بودن به شما می آید