متن شعر در ادامه ی مطلب
بیا که بی رخ تو طاقتی ندارم من
به غیر دیدن تو حاجتی ندارم من
تمام عزت من از طفیل مهر شماست
بدون مهر شما عزتی ندارم من
به غیر نقش ولای تو از ازل ای دوست
به لوح سینه ی خود زینتی ندارم من
گذشت عمرمن و چشم من به ره مانده
بیا امید دلم فرصتی ندارم من
اگر چه من ز گناهم دل تو را خستم
اگر چه غیر ریا طاعتی ندارم من
به حق فاطمه هرگز مرا مران زین در
که غیر تو به کسی الفتی ندارم من
مرا به رسم غلامی قبول کن مولا
اگرچه روسیَهَم ، قیمتی ندارم من