ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خون می رود هنوز ز چشم تر شما
خیمه زده است ماه به گرد سر شما
آن زخم های شعله فشان هفت اخترند
یا زخم های جسم علی اکبر شما؟
آن کهکشان شعله ور راه شیری است
یا روشنان خون علی اصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه نشان داشت کربلا
گل کرد نور واقعه در خنجر شما
با زخم خویش بوسه به محراب می زدید
زآن پیش تر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه یاد ز اصحاب می کنی
بر نیزه، شرح سوره احزاب می کنی