ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شانه می زد تا به گیسوی علی ، بنت اسد
می شنید از هر سرِ مو : قل هو الله احد
مست شد از عطر جاری در هوای خانه اش
به چه عطری ! خوش به حال شانه و دندانه اش
مانده سر در آوریم از کار این گیسو ، هنوز
از هزاران نکته ی باریک تر از مو ، هنوز
پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست
ﻟﻴﻠﺔ القدر ، آن هزارش ، با حسابِ زلف توست
آن صراطی را که گفت احمد ، زِ مو نازک تر است
در معاد عاشقان ، یک تار موی قنبر است
تیغِ کج ، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم
یک دعا داریم ، آن هم: "یا علی و یا عظیم"
ساقیِ بزمِ "سَقاهُم رَبُّهُم" هستی ، علی !
از همان روزی که پیمان ، پایِ خُم بستی ، علی !
می کشاند باز ما را عاشقی ، سوی جنون
در هوایت ، میشویم "السّابقونَ السّابقون"
میشویم السابقون ، در عشقِ تو مولا ! به صف
میشویم السابقون ، از شوقِ ایوان نجف