ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
روی صحفه ، قلم نوشت حسین
پشت هم پشت هم نوشت حسین
تا که از کنج خانه راه افتاد
اشکِ چشم ترم نوشت حسین
حرفی از من نبود و حضرت رب
بر دلم در عدم نوشت حسین
گفت از من چه قدر می خواهی ؟
دست ، جای رقم ، نوشت حسین
دلم از اتّهام ، تبرئه شد
بس که این مُتهّم نوشت حسین
به گمانم مَلَک به امر علی
روی تیغ دو دم نوشت حسین
دهنـــم دم به دم ، عـلــی گفت و
دست من دم به دم نوشت حسین
خوار شد هر کسی نگفت علی
هرکه شد محترم نوشت حسین
شرع در هر مقام گفت علی
عشق در هر قدم نوشت حسین
عشق یعنی قلمزنی که به اشک
بر سه تیغ علم نوشت حسین
ضررش بی شمار خواهد بود
هر که کم گفت و کم نوشت حسین
خلعت شاعری به او دادند
هرکه چون محتشم نوشت حسین
فاطمه اوّل صحیفه ی خود
آه ، با خطّ غم نوشت حسین
حضرت بی کفن نوشت حسن
حضرت بی حرم نوشت حسین
بین گودال بر تمام تنش
خنجر و نیزه هم نوشت حسین
یاعلی