ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
در فضایی ملکوتی تر و روحانی تر
دفتر شعر من امشب شده نورانی تر
دل به دریا زدم این مرتبه ؛ طوفانی تر
آسمانی ترم این دفعه و بارانی تر
باوضو آمده ام وقت صلاة آمده است
بشتابید که کشتی نجات آمده است
آسمان شاد شده ، مِهر جهان تاب رسید
پنجره باز شده ، فاتح ابواب رسید
سِرِّ اسرار خدا ؛ صاحب اصحاب رسید
نوکران ، صف به صف آماده که ارباب رسید
فطرسی سوخته بال آمده در این درگاه
پَرِ پرواز به او می دهد امشب این شاه
بنویسید که سالار به دنیا آمد
حیدرِ حیدرِ کرّار به دنیا آمد
مُرشد و پیر علمدار به دنیا آمد
غم نداریم که غمخوار به دنیا آمد
هم چنانی که دَم حضرت مولاست حسین
سخنِ بازدم حضرت زهراست حسین
نقشِ انگشتریِ خاتمِ شاهی ست حسین
به اباالفضل قسم ، عشقِ الهی ست حسین
بی پناهان جهان ، خوبْ پناهی ست حسین
به خدا متّصل و لا یتناهی ست حسین
هرچه می خواسته ام از کرمش تأمین شد
با توسّل به حسین آخرتم تضمین شد
این حسین است ولی گاه شُبِیرش خواندند
این حسین است که سرمنشأ خیرش خواندند
این حسین است که ناجیِ زهیرش خواندند
سالکان مرتبه ی آخر سِیرش خواندند
گردش چرخ جهان ، جلوه ای از همّت اوست
رمز حُرّیت حُر ، بندگیِ حضرت اوست
بس که در بندگی اش کار خُدایی کرده
بس که در چشم همه جلوه نمایی کرده
بس که از کار همه عقده گشایی کرده
بس که بر گُمشدگان راهنمایی کرده
عدّه ای تاب نیاورده ، به ناآگاهی
شده اند از سر احساس حسین الّلهی
سائل زینبم و اهل حسین آبادم
آن خرابم که به الطاف حسین ؛ آبادم
ذکر او دم همه دم ، زمزمه ی فریادم
"چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم"
"نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست"
"این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست"
کاش می شُد که به سرمنزل باران برسم
کاش می شد که به پابوسی جانان برسم
پای تا سر بشوم دست و به دامان برسم
به طواف حرمش نیمه ی شعبان برسم
در شب سوّم شعبان چه هوایی دارم
گِرد این کعبه عجب سعی و صفایی دارم
کرمش واسطه شد برگ براتم دادند
پُرگُناه آمدم امّا حَسَناتم دادند
باده می خواستم ، از آب فراتم دادند
"دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند"
دل هجران زده را مست وصالش کردند
در حرم با مدد اشک ؛ زُلالش کردند